همه ما درباره این نکته اندیشیدهایم. شاید اگر همین حالا رادیو را روشن کنیم و آهنگی را بشنویم، آن آهنگ درست مانند آهنگهایی باشد که پیش از آن شنیدهایم. به همین دلیل، این پرسش برای ما پیش میآید که آیا آهنگی برای ساختن باقی مانده است؟ برویم سراغ محاسبات…
آهنگ تکمیزانی
برای درک اینکه آیا آهنگی برای ساختن باقی مانده است یا خیر، ابتدا باید ببینیم چند آهنگ میتوانیم بسازیم. یک اکتاو از گام دو ماژور را در نظر بگیریم: دو، ر، می، فا، سل، لا، سی و دو در اکتاو بالا.
سپس یک میزان چنگ را در نظر بگیریم:
در حال حاضر تمام نتها سل هستند.
حال ببینیم چند ملودی مختلف را میتوان در طول این میزان و با استفاده از ۸ نت ایجاد کرد.
نت اول میتواند یکی از این ۸ نت باشد (دو، ر، می، فا، سل، لا، سی، دو).
نت دوم نیز میتواند هر یک از این هشت نت باشد؛ پس یعنی ۸×۸=۶۴ احتمال مختلف برای دو نت اول.
نت سوم، ۸ احتمال دیگر را به همراه دارد. پس ۸×۸×۸=۶۴ احتمال برای ملودیهای ۳ نتی.
نت چهارم، این عدد را به ۴۰۹۶ میرساند.
این تعداد قابل توجهی است و تازه به نیمه راه رسیدهایم.
قصه را کوتاه کنیم. احتمالات موجود برای ملودیهای ۸ نتی در یک اکتاو دو ماژور بدین شکل است:
۸×۸×۸×۸×۸×۸×۸×۸ = ۱۶،۷۷۷،۲۱۶
یعنی بیش از ۱۶ میلیون احتمال.
اگر هر یک از این ملودیها ۵ ثانیه به طول بینجامد، برای شنیدن تمام آنها به حدود ۱۰۰ سال زمان خالص نیاز است.
حال ببینیم چه چیزهایی را در نظر نگرفتهایم.
پنج نت دیگر
هیچکس نگفته است که فقط باید در یک گام آهنگ بسازیم. هنوز ۵ نت دیگر در اختیار داریم (ر بمل، می بمل، سل بمل، لا بمل و سی بمل). اینها را نیز باید لحاظ کنیم.
با در نظر گرفتن ۱۳ نت به جای هشت نت، حساب احتمالات به شکل زیر است:
بیش از هشتصد و پانزده میلیون احتمال؛ اما هنوز تمام نشده…
هارمونی
تأثیر هر یک از این نتها، بسته به آکوردی که بر روی آن نواخته میشود، متفاوت خواهد بود
نتهای دو و سپس می را بر روی آکورد دو ماژور اجرا کنید، سپس همین نتها را بر روی آکورد لامینور اجرا کنید تا شاهد یک تفاوت آشکار باشید.
و این تنها دو آکورد از میان خیل آکوردهای گوناگون است.
اکتاوهای دیگر
چرا خود را به یک اکتاو محدود کنیم؟ بسیاری از ملودیها از یک اکتاو فراتر میروند. مثلاً اجرای فرانک سیناترا از آهنگ New York New York در ۱.۵ اکتاو اجرا میشود.
ریتم
چرا تنها از نتهای چنگ استفاده کنیم؟ نتهای دولاچنگ را داریم، نت سیاه، نت سفید، نت چنگ تریوله، دولاچنگ تریوله، سکوتها و…
اعداد محیرالعقول
حتی قصد تلاش برای محاسبه تعداد ملودیهای ممکن را ندارم؛ اما روشن است که عدد حاصله، عددی بسیار بزرگ خواهد بود. تازه با وجود همه اینها هنوز ترانه را در نظر نگرفتهایم.
پس چرا این همه آهنگ شبیه به هم وجود دارد؟
برخی میپرسند «آیا آهنگی برای ساختن باقی مانده است؟»؛ زیرا متوجه میشوند که بسیاری از آهنگهایی که میشنوند شبیه به یکدیگر هستند.
این نکته فقط در تخیلات آنها نیست و بسیاری از آهنگها واقعاً شبیه به یکدیگر هستند؛ اما چرا اینطور است؟ احتمالاً به خاطر برقراری تعادل میان «آشنا بودن» و «اصیل بودن».
خلق آهنگی اصیل بسیار ساده است. کافیست گیتار خود را از کوک خارج کرده و نتهای تصادفی را پشت سر هم بنوازید.
با این کار احتمالاً یک ملودی ایجاد میکنید که آن را تابهحال نشنیدهاید. احتمالاً کس دیگری نیز تابهحال آن را نشنیده است.
اما به احتمال زیاد کسی از این ملودی خوشش نخواهد آمد.
این الزاماً بدان معنا نیست که ملودی شما بد است. اما احتمالاً این ملودی برای شنونده بیشازحد اصیل خواهد بود (یا بهعبارت دیگر، بیشازحد نا آشنا)؛ مگر آنکه شنونده بینهایت روشنفکر و پذیرا باشد.
بیشتر ما انسانها موسیقیهایی شبیه به هم را میپسندیم. ما متوجه احساس گامهای ماژور و مینور و اغلب هارمونیهای مطبوع میشویم و ترتیب آکوردهای منطقی که به «منزل» مشخصی میرسند را درک میکنیم (مثلاً ر مینور۷، سل ۷، دو).
افزودن کمی المانهای غیرمنتظره به آهنگ نیز میتواند عالی باشد. اما موسیقی مردمی جریان اصلی، اغلب حول محور سنتهای موسیقایی جاافتادهای میگردد که بسیار آهسته تکامل پیدا میکنند.
نتیجهگیری
اگر یک آهنگساز هستید و در این اندیشهاید که آیا آهنگی برای ساختن مانده است یا خیر، نگران نباشید.
احتمالاً تعداد آهنگهای ساختهنشده از تعداد دانههای شن در سیاره زمین بیشتر باشد.
شاید بهتر باشد که سعی کنید تعادلی مطلوب میان آشنایی بیشازحد (کلیشه) و اصالت افراطی (سردرگمی!) پیدا کنید.
نویسنده: Stuart Bahn
مترجم: کیان ایرجی