همه آهنگسازان گاهی در دور تکرار اسیر میشوند و فقط در یک ریتم، یک حالوهوا و یک گام مینویسند و بدون دانستن اینکه گنجینه آهنگهایشان تا چه اندازه محدود و یکنواخت شده، اسیر صداهای آشنا میشوند. در این مطلب، هفت راه را با شما در میان میگذاریم که آغاز کردن روند نوشتن یک آهنگ جدید و خارج شدن از مسیر آهنگسازی به روش همیشگی را تسهیل میکنند.
۱. هرچه بادا باد!
اگر بخواهم صادقانه بگویم، این تقریباً روش همیشگی من است. شاید فکر کنید بعد از این همه تجربه، چنین کاری از من بعید است؛ اما وقتی به حال خودم رهایم کنید، معمولاً ساز را برمیدارم و آنقدر در نتها و صداها گشت میزنم تا چیزی خودبهخود اتفاق بیفتد. معمولاً در آخر یک ایده اولیه پیدا میکنم و پروسه نوشتن و انتخاب کردن شروع میشود.
وجه مثبت تکیه کردن به الهامات لحظهای این است که روند و نتیجه کار معمولاً طبیعی و هنرمندانه خواهد بود. من سرم درد میکند برای اینکه احساس هنرمند بودن کنم! به مرور زمان آموختهام که گیرندههایم را باز بگذارم و اجازه دهم ایدههای خلاقانه در ذهنم پرسه بزنند. میتوانم با اطمینان ادعا کنم که هر چقدر از این توانایی بیشتر استفاده کنید، در آن قویتر خواهید شد. هر کدام از عناصر آهنگ میتوانند منبع الهام باشند؛ پس هیچکدام را از نظر دور نکنید.
پیامد منفی این رویکرد یکی و دو تا نیست؛ ولی مهمترین آنها این است که برگ برنده شما هر چه باشد، برگهای دیگرتان را از میدان به در میکند. مثلاً اگر بخواهم خودم را مثال بزنم، معمولاً الگوهای آلترناتیو فولک از درون من خودبهخود میجوشند و هر گزینه دیگری را از سر راه خود برمیدارند. در این سبک بهتر میخوانم و بهتر مینوازم و معمولاً بیشتر روی نوشتن ترانههای پیچیده تمرکز میکنم. اعتمادبهنفسم در این سبک بسیار زیاد است؛ اما اگر خودم را وادار به نوشتن در سبکهای دیگر نکنم، آهنگهایم بسیار یکنواخت خواهند شد.
دوستان نوازندهای دارم که همه نوع آهنگی مینویسند، ولی همه آهنگهای آنها در یک سرعت مترونوم خاص است. توانایی آنها نسبت به من متفاوت است، اما متنوعتر نیست.
بهعنوان مثال نگاهی میاندازیم به سناریویی که بارها چشم من را به حقیقت بازار موسیقی باز کرده است: با یک ناشر جلسه دارم و سعی دارم یک قرارداد آهنگسازی ببندم. به خیال خودم همه چیز روبهراه است و کاملاً مطمئنم که CD نمونه آهنگهایم، تمام مهارت آهنگسازی من را نمایان میکند. با این همه جواب ناشر این است که آلبوم خوبی است، ولی کمپانی به اندازه کافی آثار مختلف در این سبک دارد و «دست از پا درازتر» برمیگردم.
داشتن یک امضا و ژانر بهخصوص بد نیست؛ اما تا وقتی یک آهنگساز درجه یک به حساب نمیآیید بهتر است تنوع آهنگهایتان را بیشتر کنید. حتی سبکهای خوب هم میتوانند بیشازحد تکرار شوند.
۲. با ملودی شروع کنید
به ذهن همه آهنگسازها ملودیهایی خطور کرده است که تا به سرانجام نرسد، خواب و خوراک را از آنها میگیرد. یکی از مخاطرات ملودیهایی که انگار از آسمان به دامن ما میافتند این است که ممکن است در اصل متعلق به آهنگ دیگری باشند.
همسرم قبلاً (زمانی که شمارههای روی تلفن نُت داشتند) اعدادی را بهصورت تصادفی انتخاب میکرد و فشار میداد. گاه ملودیهایی به دست میآمد که با کمی تغییر و اصلاح، تبدیل به ملودیهای موفقی میشدند.
در نظر نگرفتن آکوردها و ساختن ملودی بدون آکورد هم کلک خوبی است؛ مخصوصاً اگر آکوردهایی که بلدید، محدود باشند. یا میتوانید یک ملودی کُرس (chorus) بسازید و جای آن را با ملودی وِرس (verse) عوض کنید و یا برعکس. من حتی معکوس کردن ترتیب نتها را هم امتحان کردهام.
انتقال ملودیها به یک یا چند درجه بالاتر در گام آهنگ هم میتواند نتایج جالبی ایجاد کند. یک روش مؤثر برای من این بود که هنگام قدم زدن و بدون گیتار، آهنگ بسازم.
۳. با یک ترتیب آکورد شروع کنید
یکی از متداولترین روشهای ساخت آهنگ، شروع کردن از یک ترتیب آکورد (chord progression) است. آهنگسازی مثل جان مِیِر (John Mayer) با آن دانش عالی در مورد آکوردها، فرسنگها از یک آهنگساز عادی مثل من پیش است. اما فکر میکنم میتوان آنقدر خلاق بود و در این زمینه افراطی عمل کرد که آهنگهایمان غیرقابل حفظ کردن شوند؛ پس اگر مثل جان مِیِر هستید، با دقت عمل کنید.
در دهههای پنجاه و شصت، آهنگهایی بودند که کاملاً بر اساس یک ترتیب تکرارشونده چهار آکوردی نوشته میشدند. این آهنگها عموماً با آکورد تونیک ماژور شروع شده، با آکورد مینور درجه ششم یا سوم ادامه یافته، سپس درجه چهارم یا دوم مینور هفت را معرفی کرده و البته در نهایت به درجه پنجم ختم میشوند. البته این آهنگها معمولاً گیرا و موفق بودند، ولی نهایتاً همه تکراری و شبیه هم شدند؛ درست مثل بعضی از ریفهای بلوز.
برای اطمینان، میتوان خیلی از آهنگها را روی یک ترتیب آکورد نوشت و سپس آن را تغییر داد و تزیین کرد. میتوانید سبکها را تغییر دهید و به سبکهای جدیدتر برسید. الگوهایی را امتحان کنید که حرکت آکوردی کمی در آنها باشد. ترتیب آکوردهای خلوت را بعد از ترتیب آکوردهای شلوغ قرار دهید. آهنگ را با آکوردی شروع کنید که معمولاً از آن استفاده نمیکنید تا وادار به امتحان کردن ساختار ملودیهای جدید شوید. خود را مجبور به امتحان کارهایی کنید که معمولاً انجام نمیدهید.
۴. با یک گروو شروع کنید
در این مقاله، منظور از گروو (groove)، الگویی ریتمیک متشکل از سازهای مختلف است که بهعنوان زمینهای برای ساخت ملودی و ترانه مورد استفاده قرار میگیرد.
در طی سالهایی که به فعالیت حرفهای مشغول بودهام، این روش نسبت به سایر روشها برای رها کردن من از قفل آهنگسازی مؤثرتر بوده است. هر وقت میخواهم بر روی گرووی بنویسم که توان نواختن آن را ندارم، از نوشتن بر روی یک ترک درامز شروع میکنم و سپس کمکم به آهنگ شکل میدهم. حتی استفاده از یک آهنگ دیگر بهعنوان منبع الهام نیز مفید است؛ بهشرط آنکه رنگ و بوی خود را به آن اضافه کنید.
بهترین کار این است که نواختن گرووهای جدید را یاد بگیرید. حتی چند گروو جدید هم میتوانند نقطه آغاز چندین آهنگ باشند. هر یک از ما طعمهای خاص خود را به سفره آهنگسازی اضافه میکنیم؛ پس با آموختن گرووهای جدید میتوانیم تنوع زیاد و جالبی اضافه کنیم.
میزان آزادی که یک گروو جدید به یک آهنگساز میدهد، قابل چشمپوشی نیست. همکاری با یک گروونواز ماهر هم میتواند افقهای جدیدی را به روی ما باز کند. بسیاری از ترانهسراها موفقیت چشمگیری از طریق همکاری با یک نوازنده ماهر گیتار یا پیانو به دست آوردهاند؛ به عبارت دیگر، آنچه میتوانید را انجام دهید و در آنچه نمیتوانید از دیگران کمک بگیرید.
۵. با یک پیشدرآمد شروع کنید
راستش را بخواهید، من حتی گاهی نوشتن یک آهنگ را با استفاده از پیشدرآمد (intro) یک آهنگ معروف شروع کردهام و بعد از اتمام آهنگسازی، پیشدرآمد اولیه را حذف کردهام؛ چیزی شبیه به نقاشی کردن از روی یک عکس ولی با رنگهای جابجا. تصویر نهایی یکی نیست، ولی نقطه شروع یکسان است.
از جمله چیزهای دیگری که میتوانید امتحان کنید، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- از یک ملودی ورس یا کُرِس شکستخورده بهعنوان یک اینترو استفاده کنید.
- تنها با یک یا دو آکورد، یک اینترو بسازید.
- از یک ترتیب آکورد برای پیشدرآمد استفاده کنید که دیگر در هیچ جای آهنگ تکرار نمیشود.
بینهایت حالت ممکن وجود دارد.
۶. با یک قالب شروع کنید
معمولاً هنرآموزانِ آهنگسازی را تشویق میکنند که از روی قالبهای ازپیشآماده، آهنگ بنویسند. مثلاً یک ورس چهار خطی، سپس یک انتقال دو خطی (پری کُرِس) و سپس یک کُرِس چهار خطی. این ترتیب یک بار دیگر تکرار میشود و بعد از آن، یک بریجِ دو خطی و کُرس آخر که پایاندهنده آهنگ است.
بعد از آموختن فرمها، آهنگساز میتواند دست به شکستن قواعد زده و گستردهتر فکر کند و به تجربه و غرایز خود بیشتر اعتماد کند.
در اولین سال اقامتم در نشویل، سعی داشتم سبک کانتری را فرا بگیرم. در آن روزها به پیادهرویهای طولانی دور دریاچه رَندور (Radnor) میرفتم و با هدفونی بر گوش، مشغول تجزیه و تحلیل آهنگهای برتر بازار میشدم. بهغیر از مطالعه خط بِیس، ترتیب آکوردها، اینتروها، گرووها و ملودیها، روی قالبها هم بسیار مطالعه کردم.
نکته اساسی مجدداً این است: از قالبهایی که معمولاً در آنها مینویسید، دوری کنید.
۷. با یک حالوهوا شروع کنید
هیچ چیز نمیتواند جای حالوهوای لحظات و خاطرات زندگی را بگیرد. چه خاطره یک شکست عشقی تازه باشد، چه یک روز بارانی غمگین، چه عجیب بودن عشق اول دبیرستان و چه حس آزادی ناشی از گاز دادن در بزرگراه، حسوحال لحظات زندگی میتواند بیش از هر چیزی خلاقیت را برانگیزد. نکته عجیب این است که ما گاهی هنگام نوشتن موسیقی حالت رسمی میگیریم و عواطفمان را کنار میگذاریم. وقتی حسمان را آزاد میگذاریم، کلمات و گرووها و ملودیهایی را استفاده میکنیم که ذهن تحلیلگر و سختگیر منطقی ما ممکن است آنها را نپذیرند. وقتی دست احساساتمان را باز میگذاریم، آسیبپذیر و باورپذیر میشویم.
تلاش برای نوشتن راجع به سختیهای بزرگ شدن در مزرعه، وقتی که در واقعیت در شهر بزرگ شدهاید و فرزند رئیس بیمارستان بودهاید، اصلاً طبیعی نیست. ممکن است خوب هم از کار در بیاید؛ ولی در نهایت، این کار نوعی تظاهر است. وصل شدن به احساسی که دستکم به شما مربوط باشد، میتواند به بهبود این وضع کمک میکند.
عدهای از آهنگسازها مدعی هستند فقط وقتی دلشکسته باشند میتوانند چیزی بنویسند؛ اما اگر بخواهید پُرکار و فعال باشید، چنین زندگی بسیار غمبار خواهد بود. داشتن حس همدردی نسبت به احساسات دیگران میتواند مواد اولیه مورد نیاز برای ایجاد حالوهوا در موسیقی را برای ما فراهم کند. تقریباً هر دختری حداقل یک بار عاشق یک آدم بدردنخور شده و تقریباً هر پسری هم دختری را دوست داشته که جرأت بیان حسش به او را نداشته است. هر انسانی زهر تنهایی سردترین روزهای سال را چشیده است. گهگاه خود را درگیر یک حس امروز یا دیروز خود یا فردی دیگر کنید و سپس بنویسید. تفاوت را واقعاً حس خواهید کرد.
امیدوارم این ایدهها ابزارهایی را به جعبه ابزار آهنگسازی شما اضافه کنند.
نویسنده: Patty Way
مترجم: کیان ایرجی