انتخاب پدال
انتخاب یک پدال گیتار، درست مثل انتخاب رنگ اتاق نشیمن، یک امر کاملاً شخصی است و کسی هم نمیتواند به شما بگوید که چه چیزی را دوست داشته باشید. ولی در مورد انواع گوناگون افکتهای گیتار و این که هر یک از آنها چه کاری انجام میدهد، دانستنیهای بسیاری وجود دارد. به کمک این دانستنیها میتوانید بهجای اینکه بیهدف و شانسی خرید کنید، با یک ایده محکم و مشخص افکتهای مورد نظر خود را انتخاب و خریداری نمایید. ما در این مقاله مسیر سیگنال در پدالبورد را دنبال میکنیم تا در دنیای پهناور پدالهای گیتار راه خود را بیابیم.
مسیر سیگنال
بهصورت کلی مسیر سیگنال از گیتار تا امپ، یک خط مستقیم است. هر چیزی که در سر راه این مسیر قرار گیرد، روی چگونگی رسیدن سیگنال به مقصد تأثیر میگذارد. از این رو، نوع افکت و ترتیب قرار گرفتن آنها نسبت به یکدیگر، به یک اندازه مهم است. با اینکه قانون معینی برای چیدمان افکتها در مسیر سیگنال وجود ندارد، ولی معمولترین ترتیب چینش افکتها از قرار زیر است:
guitar → gain stage → frequency → modulation → time → amp
بیایید نگاهی بیندازیم به هر یک از این مراحل و ببینیم هر افکت، به کدامیک از این مراحل تعلق دارند.
افکتهای Gain-staging
اولین مرحلهی ایجاد تغییرات روی سیگنال، مرحله گین استیج است. در این نقطه افکتهایی را قرار میدهیم که روی حجم سیگنال کار میکنند. این افکتها میتوانند از پدالهای کلین بوست شروع شوند و تا پدالهای فاز پیش بروند. این بخش آنقدر عمیق و مهم است که ما قبلاً یکی دو مقاله با عناوین “دیستورشن و اوردرایو چیست؟ ” و “تفاوت اوردرایو، دیستورشن و بوست ” را به آن اختصاص دادهایم. به خاطر داشته باشید که این پدالها شکلدهنده فونداسیون تُن شما هستند. تنها با استفاده از پدالهای گین میتوان صداهایی را ایجاد کرد که به لحاظ تُنال، از ساختار هارمونیک پیچیدهای برخوردار هستند. ولی اگر این نقطه تازه شروع یک زنجیره افکتی طولانیتر است، بهتر است سادهتر عمل کنید و نابها را بیش از حد بالا نبرید. افکتهای گین انواع گوناگونی دارند که از آن جمله میتوان به گین بوست، اُوردرایو، دیستورشن، کمپرسور و والیوم کنترل اشاره کرد.
gain boost
از این پدالها با عنوان کلین بوست نیز یاد میشود. پدالهای گین بوست را میتوان بهنوعی پریامپهایی دانست که روی پدالبورد قرار گرفتهاند و برای سیگنالهایی با امپدانس بالا طراحی شدهاند. این افکتها از انواع کاملاً شفاف یا بهاصطلاح transparent تا انواع تغییردهنده رنگ صدا یا colored را شامل میشوند. در هنگام استفاده از پدالهای بوست دو هدف اصلی دنبال میشود: ۱ـ زمانی که میخواهیم با فشار یک فوتسوییچ، سیگنال قویتری به امپ یا پدال اُوردرایو خود گسیل کنیم تا به sweet spot برسند. ۲ـ در مواردی که میخواهیم افت سیگنال (که به دلیل تعداد بالای افکتها و کابلهای سر راه سیگنال ایجاد میشود) را جبران کنیم. در این مورد، شاید لازم باشد گین بوست را در انتهای مسیر سیگنال قرار دهیم.
اغلب پدالهای بوست تنها دارای یک ناب volume و یک فوتسوییچ هستند، اما بعضی از آنها دارای ناب tone نیز هستند. کلین بوستها معمولاً با افکتهای اُوردرایو به کار گرفته میشوند.
Overdrive
زمانی که محدودیت پدالهای بوست شروع میشود، پدالهای اُوردرایو وارد عمل میشوند. عملکرد این دو پدال تا حدی با یکدیگر تداخل دارد. وقتی ولوم امپ را بالا میبریم، درواقع مقدار سیگنال قویتری را به مدار تیوب امپ وارد میکنیم؛ تا جایی که امپ وارد مرحله breakup شده و سیگنال ورودی را میشکند و در نتیجه پدیدهای به نام دیستورشن به وجود میآید. پدالهای اُوردرایو، این فرایند کمپرشن تدریجی و دیستورشن حاصله از مقدار ولوم در امپ تیوب را شبیهسازی میکنند (برای مطالعهی بیشتر، به دو مقالهی اشارهشده مراجعه نمایید). به هر حال بسیاری از پدالهای اُوردرایو (مثل Ibanez Tube Screamer)، معمولاً به عنوان dirty boost (برعکس clean boost) مورد استفاده قرار میگیرند. به این شکل که پدال به همراه کمی رنگ و تکسچر، بخش پریامپ آمپلیفایر را درایو میکند.
در یک پدال اوردرایو عادی، دو مرحله gain وجود دارد: مرحلهی اول input volume یا همان میزان ورودی سیگنال به پدال است (با زیاد کردن این پارامتر مقدار درایو در داخل پدال را مشخص میکنیم) و مرحلهی دوم output volume است که پدالهای بعد از خودش و یا خود امپ را درایو میکند. در این پدالهای درایو، وجود حداقل یک ناب tone، برای کنترل و کاهش فرکانسهای تربل بسیار معمول است. گرچه وجود نابهای bass ،treble و دیگر شکلدهندههای تُن نیز چندان غیر متداول نیست.
Distortion
اگر صدای گیتار را به سوپ تشبیه کنیم، پدالهای دیستورشن را میتوان ادویهجات تند و معطر قلمداد کرد. این افکت در انواع گوناگون و استایلهای متفاوت در بازار موجود است. هر یک از آنها طعم و تندی خاص خود را ارائه میکنند و برای افزودن عطر و طعمی خاص به ترکیب نهایی طراحی شدهاند. مدلهای معدودی از دیستورشنها دارای مدار تیوب هستند و معمولاً آنها برای شکستن سیگنال، از مدارهای دیود و یا مدارهای ترانزیستوری بهره میگیرند. ترانزیستور نقش مهمی در کاراکتر دیستورشن ایفا میکند. ترانزیستورهای silicon ،germanium و FET، هریک خصوصیات و ویژگیهای خاص خود را به شخصیت دیستورشن حاصله میافزایند. اگر دیستورشن تمام داینامیک خود را بهواسطه نوع ترانزیستور و میزان گین از دست بدهد، محصول آن، افکت فاز است.
کنترلهای معمول روی دیستورشنها عبارت هستند از input volume ،drive یا (gain boost) و ناب tone که معمولاً فرکانسهای گوشخراش تربل را کاهش میدهد. این افکت هم معمولاً با تلفیق با دیگر افکتها مثل کمپرسور و اُوردرایو به کار گرفته میشود.
Compression
به عنوان یک پردازشگر سیگنال، کمپرسور های گیتار تفاوت چندانی با نمونههای استودیویی ندارند. این افکت، ولوم آن بخشهایی از سیگنال که از حدی مشخص بلندتر شوند را پایین میآورد و باعث کاهش داینامیک رنج صدا میشود. اگر کمپرسور را طوری تنظیم کنیم که با سرعت بالا عمل کند و ناب خروجی آن را بوست کنیم و ساکتترین قسمتهای صدا را به بلندای بلندترین لحظهی صدا برسانیم، آنوقت ساستین خیلی بالایی خواهیم داشت که برای سولو نوازی مناسب است. از طرف دیگر اگر آن را طوری تنظیم کنیم که با کمی تأخیر عمل کند، آنگاه به لحظه اول سیگنال اجازه میدهیم که بدون کاهش گین، از کمپرسور عبور کند و در نتیجه صدایی اَتَکدار و مناسب استایلهای کانتری و نوازندگی با تکنیک chicken pickin خواهیم داشت.
پدالهای کمپرسور در انواع ساده یا پیچیده و از نمونههای تک کنترل با تنها یک ناب compression تا انواع کاملتر با کنترلهای attack ،release ،threshold ،ratio و volume در بازار موجود هستند.
Volume Control
این پدالهای بزرگ که با حرکت پا کار میکنند، بیشتر یک وسیلهی کار راهانداز هستند تا افکت. با اینکه میتوان این وسیله را بنا بر اهداف خاص در جایجای مسیر سیگنال قرار داد، ولی معمولاً این پدالها را جایی در انتهای مسیر سیگنال قرار میدهند. معمولاً پدالهای ولوم کنترل برای افزودن نرم و تدریجی ولوم (volume swell کردن) یا کاهش تدریجی ولوم برای پایان دادن به قطعه به کار میروند. قرار دادن این پدال بعد از افکتهای گین، به نوازنده امکان تنظیم بلندی صدا را میدهد. در حالی که اگر آن را قبل از افکتهای گین قرار دهیم، میتواند نقش ناب volume گیتار را ایفا کند (البته در زیر پا). در این صورت نوازنده میتواند مقدار سیگنال ورودی به مثلاً اُوردرایو را کم کند و مقدار اُوردرایو را کنترل کند.
افکتهای تأثیرگذار بر فرکانس
این دسته از افکتها که Filtering effect نیز نامیده میشوند، هر چیزی که به فرکانسهای صدا مرتبط است را پوشش میدهند. افکتهای Filtering شامل ایکوالایزرها، پدالهای وا ـ وا، پیچ شیفترها و افکتهای مشابه میشود.
این افکتها پس از افکتهای Gain-staging قرار میگیرند و کار آنها افزودن پیچیدگیهای هارمونیک به صدا است.
EQ
زمانی که به تنظیمات دقیق فرکانسی مثل تأثیرگذاری روی ساختار هارمونیک صدا یا ایجاد اصلاحات فرکانسی نیاز باشد، هیچ وسیلهای به اندازهی یک پدال EQ چارهساز نیست. بعضی اوقات میتوانید برای اصلاح نابرابریهای فرکانسی که توسط افکتهای ماجولیشن، دیلی، ریورب یا دیگر افکتها به صدا پدید میآید، یک EQ را در انتهای مسیر سیگنال قرار دهید. ولی بیشتر گیتاریستها، معمولاً با قرار دادن EQ درست پس از مرحله گین، بیشترین کارایی را از آن میگیرند.
اکثر پدالهای ایکوالایزر گیتار، در فرمت گرافیک ایکیو و دارای حدود ۵ تا ۱۰ باند هستند. انجام تنظیمات فرکانسی، بسته به سالنهایی که در آن اجرا میکنیم، با این گونه ایکیوها خیلی سریع صورت میگیرد. این افکت در فرمتهای دیگری (از تُن کنترلهای خود امپ گرفته تا ایکوالایزرهای پارامتریک استودیویی) نیز وجود دارد. همه آنها ابزارهایی عالی برای اعمال اصلاحات فرکانسی روی صدای گیتار هستند.
Wah-wah و Envelope Filter
این گروه از افکتها، یک پیک رزونانس را در عرض گسترهی فرکانسی صدا حرکت میدهند و از این طریق صداهایی شبه-وکال به وجود میآورند. قدیمیترین نوع این افکتها، پدال واـوا است. این پدال به نوازنده امکان میدهد که با تکان دادن پدالی شبیه به پدال گاز اتومبیل، فیلتری را در عرض گستره فرکانسی به حرکت درآورد. حاصل آن صداییست که بهعنوان یک عنصر ریتمیک همواره در موزیک فانک و دیسکو به کار گرفته شده است. البته این افکت، بهشکل یک فیلتر و بدون سینک شدن در واحدهای ریتمیک، همواره یک صدای اصلی در سولو نوازیهای کلاسیک راک و بلوز راک بوده و هست.
پدال auto wah یا envelope filter، بهسرعت بعد از ابداع پدال واـوا طراحی و ساخته شد. تفاوت آن با پدال واـوا، در عامل محرک فیلتر در عرض گستره فرکانسی است. در این فیلتر، عامل محرک، شدت ضربه دست نوازنده به نتها یا بهعبارت بهتر، شدت ترنزینتها است.
Pitch Shifter/Harmony
پیچ شیفترها و پدالهای هارمونی انواع گوناگونی دارند و از پدالهای کلاسیک اُکتاو گرفته تا پدالهای هارمونی پلیفونیک و چندصدایی که از یک نت، یک آکورد کامل میسازند را شامل میشوند. اگر دوست دارید صداهایی منحصربهفرد بسازید و با صدا کارهای عجیبوغریب انجام دهید، پدالهای پیچ شیفتر و هارمونی میتوانند اسباب بازیهای جالب و جذابی باشند.
اما باید یک نکته را در مورد این افکتها در نظر داشته باشید و آن هم اینکه علیرغم پیشرفتهای فنآوری، پدالهای پیچ شیفتر و هارمونی، با وجود جذابیت بسیار زیاد، کماکان صداهایی نهچندان واقعی تولید مینمایند. هرچقدر هم بیشتر pitch صداها را تغییر دهید، بیشتر به سمت صداهای مصنوعی حرکت خواهید کرد و تأخیر زمانی میان لحظهی اجرای نت و شنیدن صدای حاصله افزایش مییابد.
افکتهای Modulation
با این که افکتهای ماژولیشن ترکیبی از افکتهای gain ،frequency و time هستند، ولی قرار است در یک جای معین در زنجیره افکتهای شما قرار بگیرند؛ یعنی جایی بین افکتهای فرکانس و افکتهای time. اطلاق اصطلاح modulation به این دسته از افکتها، به این دلیل است که آنها چیزی را در طول زمان تغییر میدهند. این تغییر از طریق یک low-frequency oscillator (یا LFO) کنترل میشود. آن بخش از سیگنال که تحت تأثیر LFO قرار دارد، مهمترین ویژگی تعیینکننده در این گروه از افکتها است.
Tremolo و Vibrato
اساس این دو افکت، بر پایه یک LFO ساده بنا شده که یک المان تُنال را تغییر میدهد. پدالهای ترمولو، ولوم صدا را به حرکت درآورده و آن را زیاد و کم میکنند (افکت کلاسیکی که در سبکهای rockabilly و surf استفاده میشود)، در حالی که پدالهای وایبراتو، زیرایی یا pitch صدا را بالا و پایین میبرند؛ یعنی چیزی شبیه به اسپیکرهای گردنده Leslie. در هر دو مورد، کنترلهای معمول شامل depth (میزان تغییر در ولوم و زیرایی) و rate (سرعت افکت) میشود.
اکثر این افکتها به شما امکان تغییر شکل خود LFO را نیز میدهند. این تغییر شکل LFO، در ترمولوها معمولاً از پالسهای نرم شروع شده و به طول موج مربعی یا square wave منتهی میشود. آن دسته از پدالهای وایبراتو که بیشتر در پی شبیهسازی صدای اسپیکرهای Leslie هستند، معمولاً دارای کنترل rate و speed نیز هستند.
Chorus و Flanger
کُرِس و فلنجر آنقدر به هم شبیه هستند که نهتنها بعضی اوقات با هم اشتباه گرفته میشوند، بلکه اغلب اوقات در یک پدال جای داده میشوند. البته این امر منطقی هم هست؛ چرا که فلنج کردن در واقع شبیهسازی یک تکنیک قدیمی استودیویی است که در آن دو تِیپ ریل (tape reel) که روی هر دوی آنها یک صدای مشابه ضبطشده را با دست از سینک خارج میکردند و حاصل ترکیب این دو صدای مشابه ولی غیر سینک، افکت خاصی به نام فلنج بود. کُرِس نیز روش ابتداییتر رسیدن به فلنج با استفاده از همان تکنیک است؛ ولی با کمی تفاوت صدایی. بزرگترین تفاوت بین کُرِس و فلنجر در این است که در افکت فلنج، برخی از فرکانسها بهوضوح در داخل صدا به بالا و پایین حرکت میکنند، در حالی که کُرِس، بیشتر یک فضای مواج با کمی تأخیر به صدای اصلی میافزاید.
فلنجرهای امروزی با دوبل کردن سیگنال اصلی و ایجاد تأخیر چند میلیثانیهایِ بر سیگنال دوبلشده، یک comb filter متحرک بر سیگنال اعمال میکنند. مقداری از سیگنال تأخیری به داخل افکت باز گردانده یا بهاصطلاح فیدبک میشود. کنترلهای متداول روی پدالهای فلنجر عبارتند از: مقدار و عمق ماجولیشن که معمولاً با عبارات rate و depth نشان داده میشود و مقدار feedback.
افکتهای کُرِس نیز درست مانند فلنجرها، یک سیگنال کپیشده از سیگنال اصلی را دریافت و آن را با تأخیر زمانی نسبت به سیگنال اصلی به حرکت در میآورند. با این تفاوت که مقدار این تأخیر، به شکلی قابل توجه، بیشتر از مقدار تأخیر ایجادشده در فلنجرها است. بهعلاوه در پدالهای کُرِس، از فیدبک یا خبری نیست یا مقدار آن بسیار ناچیز است. گستره مقدار depth و rate نیز در این افکت بازتر است. کنترلهای دیگر روی پدالهای کُرِس عبارتند از: pre-delay و tone.
Phaser/Phase Shifter
فِیزِرها از روشی جالب برای ایجاد phase cancellation بهره میگیرند. آنها چند شکاف یا قله (منظور notch یا peak است) ایجاد میکنند که با سرعتی ثابت در عرض گستره فرکانسی حرکت میکنند. سیگنال اصلی دوبل میشود و سپس فاز سیگنال کپیشده معکوس میشود. یک LFO، فرکانسهای حذفشده توسط فیلتر notch را روی سیگنال کپیشده به حرکت در میآورد. این روش، افکتی رونده و در حال حرکت تولید میکند؛ چیزی شبیه به فلنجر، ولی کمی لطیفتر. این افکت برای افزودن رنگ به ریتم گیتارها خیلی مناسب است. فیزرهای کلاسیک، معمولاً تنها دارای یک ناب rate هستند، اما برخی از فیزرهای مدرن دارای کنترل depth نیز هستند.
Time Effects یا افکتهای زمان-محور
چه برای ایجاد آمبیانسهای نامحسوس و چه برای ساختارهای عمیق و فضایی، افکتهای زمان-محور از ضروریات پدالبوردهای امروزی هستند. این افکتها شامل دو دسته میشوند: ۱- گروهی که افکتهای مصنوعی تولید میکنند و ۲- گروهی که بهصورتی حیرتآور طبیعی عمل میکنند. همانند افکتهای دیستورشن، این افکتها نیز به سلیقه نوازنده وابسته هستند. احتمالاً دیلی و ریوربهایی که برای اجرای سبک surf مناسب هستند، با دیلی و ریوربهایی که در لید گیتارهای متال انتخاب میکنیم، مشترکات اندکی دارند.
Delay
تعریف سادهی افکت دیلی از این قرار است: دیلی افکتی است که سیگنال اصلی را دریافت کرده و آن را به تعدادی معین تکرار میکند. کنترلهای اصلی افکت دیلی عبارت است از delay time (مقدار تأخیر بین تکرارها)، feedback (تعداد تکرارها) و wet/dry (تعادل میان سیگنال ورودی و تکرارها). استفاده از افکتهای دیلی، در اجرای انواع سبکهای امروزی فراگیر است؛ از دیلیهای کوتاه منسوب به slap-back delay که در سبکهای surf و rockabilly مورد استفاده قرار میگیرند تا دیلیهای طولانیتر که در لید گیتارهای blues-rock کاربرد دارند. اکثر گیتاریستها پدالبورد خود را بدون یک پدال دیلی کامل نمیانگارند.
دیلیها بر اساس نوع مدار یا الگوریتم دیجیتالی که در ساختار آنها استفاده شده است طبقهبندی میشوند. پدالهای دیلی آنالوگ قدیمیتر، از حلقههای نوار مغناطیسی یا چیپهای bucket brigade بهرهمند هستند که هر یک صدای خاص خود را ارائه میدهند. بعدها دیلیهای دیجیتال صداهای خاص خود را وارد ماجرا کردند. دیلیهای دیجیتال Adaptive Delta Modulation و PCM، هر یک ارائهدهنده کاراکتر منحصربهفردی هستند که همواره مورد پسند نوازندگان گیتار بوده و هست. امروزه پدالهای دیلی انواع گوناگون افکتهای دیلی و خصوصیات جالب متنوعی را در خود جای میدهند (برای مطالعه بیشتر در مورد این افکت، به مقالهی دو قسمتی تاریخچه افکت دیلی مراجعه نمایید)
Reverb
فارغ از اینکه ریورب به چه صدایی افزوده میشود (وکال، گیتار یا …)، باید بدانیم که هدف از بهکارگیری این افکت، افزودن بعد و فضا و القای حس قرار گرفتن صدا در محیطی سهبعدی است. برخی از انواع ریوربها کاملاً ساختگی صدا میدهند، در حالی که برخی دیگر سعی دارند که ریوربهای آنالوگ مثل spring و plate یا فضای اتاقها و سالنهای بزرگ یا کوچک را شبیهسازی میکنند. مقایسه یک ریورب با دیگری کاری تقریباً غیر ممکن است، چرا که ریورب واقعاً یک افکت کاملاً سلیقهای است.
نابهای موجود روی پدالهای ریورب، بسته به نوع پدال، میتواند از یک ناب level گرفته تا تعداد زیادی از نابها متفاوت باشد. ولی کنترلهای متداول پدالهای ریورب عبارت است از: wet/dry که میزان بالانس افکت را نسبت به صدای خشک معین میکند و کنترل tone که معمولاً کاهشدهنده فرکانسهای تربل است و میتواند صدای ریورب را گرمتر کند.
منبع: سایت Sweetwater
ترجمه: بابک آخوندی
بسیار زیبا
سلام به همه عوامل گیتار ایران می خواستم بدونم اگه بخوام از سه افکت delay reverb وchorus استفاده کنم باید اول دیلی رو بزارم بعد ریورب و بعد کرس؟ یا اول دیلی بعد کرس و بعد ریورب؟
وقت بخیر،
در واقع قاعده خاصی برای چینش این سه پدال وجود ندارد، اما در اکثر موارد، ترتیب آنها از این قرار است: کرس – دیلی – ریورب.
موفق باشید.
سلام ، واسه گیتار بیس هم میشه از پدال های ریورب و دیلی مثل NUX NRV-2 Oceanic و NUX NDD-2 Konsequent استفاده کرد؟
ممنونم.
وقت بخیر،
بله، افکتهای ریورب، دیلی و ماژولیشن، بین گیتار و بیس و سینث یکی هستند.
موفق باشید
وقت بخیر؛ پدالی که کمک میکنه ریتم، آرپز یا ملودی رو ضبط کنی و به نوبت روی هم بندازی (مثل اجراهای زنده ed sheeran) اون چیه دقیقا؟!
وقت بخیر،
پدال مورد نظر شما، پدال لوپر است. برای شناخت کاربردهای لوپر پیشنهاد میکنیم این ویدیو را تماشا کنید. همچنین برای آشنایی با تمامی پدالهای پرکاربرد در نوازندگی گیتار، میتوانید ویدیوی «آشنایی با انواع پدال گیتار» را تماشا کنید.
موفق باشید.