به او لقب پروفسور، نابغه و به قول جو ستریانی «گیتاریستی ترسناک» دادهاند. بیشک تمام این القاب درخور گاتری گاون (Guthrie Govan) هستند؛ اما شاید مهمتر از همه این باشد که این نوازنده انگلیسی، دانشآموزی سختکوش و متواضع در مکتب گیتار است.
چه به همراه گروه the Aristocrat و چه در همکاری با هنرمندان گوناگون، از هانس زیمر و استیون ویلسون گرفته تا دیزی رسکال هنرمند سبک رپ، توانایی گاتری در تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان حیرتآور است. مضافاً اینکه علیالظاهر جعبه ابزار تکنیکهای او از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در برگرفته و انتخاب جملات و نتهای او کمنظیر است.
اگرچه نوازندگی او بهطرز رعبآوری ماهرانه است، اما نباید از یاد گرفتن از چنین هنرمندی واهمه داشته باشیم. گاتری گاون که زمانی در دانشگاه آکسفورد در رشته زبان انگلیسی تحصیل میکرده است، دانستهها و رویکرد خود را با شفافیت تمام در اختیار همگان میگذارد. او علاوه بر ضبط موسیقی، کتابهایی در زمینه موسیقی منتشر کرده، کارگاههای آموزشی متعددی برگزار کرده و دروس متنوعی را بهصورت آنلاین تدریس میکند. همچنین بررسی دقیق آثار او قطعاً خالی از لطف نیست.
شخصاً در دو ماه گذشته بهشدت پیگیر آثار گاتری بودهام و در این مسیر به نکات و مفاهیم آموزندهای دست پیدا کردهام که آنها را در برنامه تمرینی خود گنجاندهام.
در این مقاله به پنج نکته اشاره خواهم کرد که از کنکاش در حرفهای این گیتاریست برجسته پیدا کردهام. به نظر من این نکات به هر گیتاریستی کمک میکنند تا قلههای جدیدی را در عالم موسیقی فتح کند.
۱. مبانی تئوری موسیقی را بیاموزید
یکی از جوانب منفی موسیقی این است که باید به آموزش تئوری موسیقی و مبانی موسیقی بپردازیم. اما فریب سختی کار را نخورید؛ به قول ضربالمثل معروف، «دانش یعنی قدرت». گاتری از طرفداران پروپاقرص آموزش تئوری موسیقی است.
او میگوید: «دانستن اینکه چه کار میکنید همیشه مهم است؛ خواه گیتاریست باشید یا جراح مغز. دانستن مبانی تئوری موسیقی به شما اجازه میدهد با راحتی بیشتری با سایر موزیسینها ارتباط برقرار کنید. بهعلاوه، گیتاریستهایی که میتوانند اندیشههای خود را بهطرزی اثرگذار بیان کنند، معمولاً موقعیتهای شغلی بهتری در این عرصه پیدا میکنند.»
من هم در این زمینه با گاتری همعقیده هستم. اگرچه انتخاب نهایی به عهده هر فرد خواهد بود، اما معتقدم دانش تئوری موسیقی در هر حالت سودمند است. خبر بهتر اینکه با توجه به کلاسهای آنلاین و مطالب آموزشی موجود در یوتیوب و وبسایتها، آموختن تئوری موسیقی امروزه از هر زمان دیگری سادهتر است. امروزه ابزارهای متنوعی برای آموزش تئوری موسیقی در اختیار داریم.
بهعنوان مثالی از جانب گاتری گاون و لری کارلتون درباره فواید دانش تئوری موسیقی، بیایید یک تکنوازی بر روی یک وَمپ C7 را در نظر بگیریم.
در هنگام تکنوازی بر روی چنین بستری، اغلب گیتاریستها در قالب گام دو ماژور یا دو مینور پنتاتونیک ساز خواهند زد که هر دو انتخاب هم مناسب هستند. اما با دانش تئوری موسیقی درخواهیم یافت که نتهای آکورد C7 یا دو هفت (دو، می، سل و سی بمل)، بخشی از مُد دو میکسولیدین هستند که پنجمین مد گام فا ماژور است.
در چنین شرایطی، رویکرد گاتری احتمالاً ساختن جملاتی با استفاده از آرپژهای دیاتونیک آکوردهای هفتم برای هر نت آکورد C7 خواهد بود که نتیجه آن بدین شکل است:
ریشه: C7: C-E-G-Bb/1-3-5-b7
سوم: Emin7b5: E-G-Bb-D/3-5&b7-9
پنجم: Gmin7: G-Bb-D-F/5-b7-9-11
هفتم کوچک: Bbmaj7: Bb-D-F-A/b7-8-11-13
هر چهار آرپژ دیاتونیک آکورد ۷ بهعنوان نتهای مناسب بر روی آکورد C7 صدا خواهند داد. در آرپژ آکورد Bbmaj7، نوازنده از درجات هفتم، نهم، یازدهم* و سیزدهم استفاده کرده و رنگی مانند ملودیهای جز پدید میآورد.
(* باید خاطر نشان کنم که این درجه یازدهم یا در واقع درجه چهارم باید با زیرکی مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا از درجه سوم آکورد می به اندازه یک نیمپرده فاصله دارد. نباید بر روی این نت تأکید و توقف کرد؛ بلکه باید بهعنوان نتی گذرا از آن استفاده کرد.)
جمله زیر بر روی آکورد C7 از آرپژ آکورد Bbmaj7 و گام دو مینور پنتاتونیک استفاده میکند. با استفاده از هر یک از آرپژهای بالا میتوانید جملات مشابهی را در هر قسمتی از دسته ایجاد کنید و جملات خود را گسترش دهید. همه اینها تنها به لطف کمی دانش تئوری موسیقی میسر میشود!
۲. چیزهای آرام دوستداشتنی
وقتی بحث نوشتن سولو گیتار یا بداههنوازی به میان میآید، سریعنوازی میتواند بسیار هیجانانگیز باشد؛ اما سریع ساز زدن صرف، جنبه موسیقایی ندارد. گاتری این جنبه رقابتی سریعنوازی را به هیجان تماشا کردن تایپ سریع توسط تایپیستهای حرفهای تشبیه میکند. مانند هر تکنیک دیگری، سرعت نیز باید در حد نیاز مورد استفاده قرار گیرد تا بهتر جلوه کند.
گاون میگوید «گام موسیقی مانند الفباست. اگر میخواهید شعری بنویسید که میلیونها انسان را تحت تأثیر قرار دهد و تا قرنها در یاد مردم بماند، باید الفبا را بدانید. اما تایپ کردن پیاپی و سریع حروف الفبا احتمالاً به اشعاری مانند آثار تی. اس. الیوت منتج نمیشود.»
در هنگام تلاش برای درک دادههای موسیقایی جدید مانند یک گام، توصیه گاتری گاون کاملاً با رویکرد سریعنوازی مغایرت دارد: «آرام پیش بروید.»
فرض کنیم هدف ما این است که مد فریجین را به دایره لغات تکنوازی خود اضافه کنیم. گاتری توصیه خواهد کرد که ابتدا یک آکورد مینور ساده بهعنوان بستر در نظر بگیرید و سپس بر روی این بستر به آرامی نتهای مد فریجین را بنوازید. او میگوید: «گام را تا حد ممکن آرام بنوازید و بگذارید هر نت ۲۰ ثانیه طول بکشد.»
از طریق این تمرین، نوازنده میتواند غریزه و دیدگاه خود را درباره احساس هر نت پیدا کند که اهمیت بسیاری نیز دارد. در مد فریجین، درجه دوم و ششم بملشده آن، بیشترین تنش را ایجاد میکنند. اما رویکرد گاتری این است که نباید از استفاده از این نتها صرف نظر کرد.
او معتقد است: «تنش و رفع تنش امری مهم است. حتی اگر یک نت گام صدای عجیبوغریبی داشته باشد، بدین معنا نیست که نباید از آن استفاده کنیم. سعی کنید جملاتی که مینوازید را حس کنید.»
این رویکرد میتواند در آموزش هر گام یا مدی مورد استفاده قرار گیرد، خواه گام پنتاتونیک، مینور ملودیک یا گام ماژور دبل هارمونیک. این تمرین را امتحان کنید و مطمئنم در خواهید یافت که از نواخت کورکورانه نتهای گام بسیار مؤثرتر است.
گاتری میگوید: «کارکرد هر نت را یاد بگیرید. هر نتی دارای رنگ، حالوهوا و شخصیت خود است. اگر با نتها دوست شوید میتوانید بهطرزی اثرگذارتر از آنها استفاده کنید.»
۳. سارق موسیقی باشید
از نظر قانونی، دزدی یک جرم به حساب میآید؛ اما در عالم هنر ضربالمثلی قدیمی وجود دارد که میگوید «هنرمندان خوب قرض میگیرند و هنرمندان عالی سرقت میکنند» یا به قول گاتری گاون «هر چیزی که میشنوید را سرقت کنید. اصلاً جای خجالت ندارد.»
جای تعجب نیست که گاتری میتواند در هر شرایط موسیقایی بهدرستی ساز بزند. این امر تأییدی بر دایره لغات موسیقایی گسترده و منابع الهام متعدد اوست؛ از جو پس گرفته تا تد گرین، از استیو وای تا فرانک زاپا.
او میگوید: «معتقدم موسیقی که از درون شما تراوش میکند، لاجرم محصول موسیقیهایی است که به درون شما نفوذ کردهاند. برخی میگویند غذایی که میخورید تشکیلدهنده وجود شماست. به نظرم این جمله در عالم موسیقی نیز صادق است.»
پس گوش کردن به نوازندگان و سبکهای مختلف نهتنها میتواند روشنگر باشد، بلکه میتواند تأثیری عمیق بر روی نوازندگی شما بگذارد. همچنین با مطالعه و سرقت آثار سایرین شانس خود را برای ایجاد سبکی منحصربهفرد افزایش میدهید.
به گفته گاتری «از این طریق میتوانید دامنه گستردهای از منابع الهام را جذب کرده و آنها را بهطرزی منحصربهفرد با یکدیگر ادغام کنید؛ نتیجه این کار به احتمال زیاد صدای بیهمتای شما خواهد بود.»
با در نظر داشتن این اصل بیایید به بررسی یک جمله در گام لامینور بپردازیم که سبک نوازندگی سه نوازنده مورد علاقه من را ترکیب میکند: پال گیلبرت، ریچی کاتزن و وینی مور.
بخش الهام گرفته شده از گیلبرت بر اساس تکنیک مضرابزنی او در آثار گروه Racer X شکل گرفته است. بخش ملهم از کاتزن شامل یکی از جملههای سریع و خاص اوست که لگاتو و اکونومی پیکینگ را ادغام میکند. و در آخر، ایده برگرفته از وینی مور نیز یک الگوی پایینرونده پنتاتونیک است که بیشباهت به جملههای او در آهنگ Meltdown نیست.
نواختن این ایدهها بهطور جداگانه در قالب یک تکنوازی بداهه، قطعاً بهخوبی جای خواهد گرفت؛ اما ترکیب همه آنها در یک جمله، صدایی جدید ایجاد میکند. ارزش این مفهوم اصلاً کم نیست. همین اصل را میتوان در ایجاد ریتمها، ترتیب آکوردها و حتی ساخت آهنگ نیز لحاظ کرد.
۴. نتهای غلط را بهدرستی استفاده کنید
همانطور که پیشتر اشاره شد، گاتری عمیقاً باور دارد که باید نتهای درست در هر شرایط موسیقایی را بشناسیم. با این وجود او معتقد است که هر دوازده نت موجود در اکتاو میتوانند درست باشند؛ به شرطی که بدانیم چگونه از آنها استفاده کنیم.
گاتری اشاره میکند: «من این رویکرد سیاه و سفید به نتهای غلط و درست را دوست ندارم. معتقدم طیف کاملی از درستی و غلطی وجود دارد و جذابیت ماجرا هم دقیقاً در همین است. با استفاده از همین طیف است که توجه شنونده را حفظ میکنیم.»
بیایید این مفهوم را با استفاده از جملهای بر روی آکورد لا مینور نشان دهیم.
در لا مینور پنتاتونیک (که به گفته گاتری «سرراستترین گام جهان» است)، گامی مشخص برای ملودینوازی بر روی آکورد لا مینور داریم. اما برای پایبندی به دیدگاه گاتری، باید جایی برای استفاده از نتهای دیگر نیز در نظر بگیریم. یک رویکرد که ممکن است گاتری در پیش بگیرد، ترکیب کردن الگوهای پنتاتونیک است.
نظر به نکتهای که پیشتر مطرح کردیم، تئوری موسیقی به ما میگوید که مد لا دورین تمام نتهای لا مینور پنتاتونیک را در بر دارد. با بررسی بیشتر درخواهیم یافت که مد لا دورین، نتهای گام سی مینور پنتاتونیک را نیز در بر میگیرد. پس میتوانیم با ترکیب لا مینور پنتاتونیک و سی مینور پنتاتونیک بر روی آکورد لا مینور، حس مد دوربین را شبیهسازی کنیم.
A Dorian: A-B-C-D-E-F#-G
A minor pentatonic: A-C-D-E-G
B minor pentatonic: B-D-E-F#-A
ضمناً این گامها دو نیمپرده از یکدیگر فاصله دارند؛ در بین این دو گام، سی بمل مینور پنتاتونیک قرار دارد که بر روی آکورد لا مینور تنشهایی عجیب ایجاد میکند:
Bb (b9), Db (M3/enharmonic to C#), Eb (b5), F (b6), and Ab (M7/enharmonic to G#).
اگر بر روی هر یک از نتهای گام سی بمل مینور پنتاتونیک تأکید کنید، ممکن است شنونده را سردرگم کنید. اما برای استفاده از این نتها هم راهی وجود دارد. در جمله زیر از نتهای لا مینور پنتاتونیک، سی بمل مینور پنتاتونیک و سی مینور پنتاتونیک استفاده شده است. در این قالب، با ترکیب نتهای سی بمل مینور پنتاتونیک در لابلای نتهای لا و سی مینور پنتاتونیک و عدم تأکید بر روی این نتها، حس ورود و خروج دائم به مد دورین برای شنونده تداعی میشود.
۵. موسیقی همیشه حرف آخر را میزند
دانستن تئوری و تکنیک موسیقی هدف نهایی ما نیست. گاتری در این زمینه رویکردی مشخص دارد: «تکنیک نباید در اولویت باشد. اولویت همیشه با صداست. تکنیک برای خدمت به موسیقی پدید آمده است؛ پس آن را به موسیقی تحمیل نکنید.»
واضح است که گاتری ۱۰۰۰۰ ساعت معروف را بهخوبی در اتاق تمرین سپری کرده است؛ اما او تأکید میکند که بهتر است نوازندگان توجه خود را به تولید موسیقی معطوف کنند تا جلسات تمرینی بیپایان.
گاتری میگوید: «نوشتن موفقیتآمیز یک آهنگ بسیار مهمتر از تکنیک نوازندگی است.»
به عبارت دیگر، در جلسه بعد، به جای ۱۰ ساعت تمرین سریعنوازی، شاید بد نباشد کمی وقت خود را به همراه یک موزیسین دیگر به ساز زدن و آهنگسازی سپری کنید.
اگر ذهنتان قفل شد و چیزی به فکرتان خطور نکرد نیز نگران نباشید. این اتفاق برای همه رخ میدهد؛ حتی گاتری گاون. او میگوید: «به موسیقی خود گوش کنید. موسیقی به شما میگوید که چه کار باید بکنید.»
به منبع بیپایان الهامات گاتری توجه کنید
امیدوارم شما هم مانند من ایدههای برگرفته از گاتری را پسندیده باشید. همیشه به یاد داشته باشید که از مسیر موسیقایی که میپیمایید لذت ببرید. به قول گاتری «نکتهآموزی درباره ساز نباید مانند یک وظیفه باشد؛ قرار بر این است که کار ما سرشار از لذت و پاداش باشد!»
نویسنده: Tim McPhate
مترجم: کیان ایرجی