چند وقت پیش دوستی با من تماس گرفت و از من خواست تا در یک نمایش به نام «مرکوری: بزرگداشت موسیقی فردی مرکوری»، اجرا کنم. همانطور که میدانید، بیشتر آثار مرکوری در قالب گروه کویین (Queen) اجرا شدهاند که گیتاریست افسانهای، برایان می (Brian May) نیز عضو آن است. کویین یعنی موسیقی خوب، قطعات جاودانه برای گیتار و جنس صدای منحصربهفرد؛ پس با خود گفتم چرا که نه؟!
بهعلاوه، این اجرای یک گروه مقلد کویین نبود؛ پس نیازی نبود که گیتار الکتریک بهخصوص برایان می را داشته باشم و یا موهایم را شبیه او کنم. ضمن اینکه از نظر ظاهری اصلاً شبیه برایان نیستم!
دو مسئله ضروری
نخست اینکه تصور میکردم فرا گرفتن این آهنگها بسیار لذتبخش است؛ زیرا بیشتر آهنگهای این گروه در ذهن من نقش بستهاند و حس و جملهبندی برایان نیز برای هر نوازندهای جایگاهی اسطورهای دارد. میدانستم که سختترین بخش کار آن است که تعیین کنم کدامیک از لایههای درهمتنیده گیتار برایان می در هر آهنگ را باید انتخاب کرده و بنوازم. اما به هر حال، خود گروه هم دههها در قالب یک کوارتت به اجرای زنده پرداخته بودند و میتوانستم از آنها سرمشق بگیرم.
جنس صدا هم اهمیت زیادی داشت. تجهیزات برایان می بهخوبی شناخته شدهاند: گیتار دستساز قرمز رنگ (Red Special)، امپلیفایر Vox AC30، فیز شیفتر، Echoplex، بوستر تربل و…
همه ما این تجهیزات را میشناسیم؛ اما مشکلی در اینجا هست که برای اشاره به آن، به سراغ مسئله ضروری دوم میرویم.
برای حضور در اکثر اجراها باید با هواپیما سفر میکردم و تجهیزات را نیز به همراه خود میبردم. ضمن اینکه این نمایش در سالنهای ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نفره اجرا میشد، نه در کلوپهای کوچک؛ پس کنترل سطح ولوم نیز مسئلهای اساسی بود. شبیهسازی صدای منحصربهفرد برایان می با استفاده از کوهی از تجهیزات قدیمی امکانپذیر نبود. مهمترین نکات برای این اجراها عبارت بودند از حجم کم، قابل اتکا بودن و قابل کنترل بودن تجهیزات.
گام اول: تحقیق
گام اول آن بود که تکتک آهنگها را یاد بگیرم؛ اما جدا از فراگیری قطعات میخواستم برداشتی دقیقتر از حس اجرا را نیز به دست آورم. یوتیوب روشهای مؤثری را در این زمینه در اختیار من گذاشت. برای فراگیری آهنگها کار را با اجرای اصلی استودیویی آهنگ شروع کردم که شناختهشدهترین نسخه از آهنگ است. در هنگام شنیدن آهنگها سعی کردم تا حد ممکن دقیق و موشکافانه به موسیقی نگاه کنم. اغلب این آهنگها را هزاران بار شنیده و یا حتی آنها را اجرا کرده بودم و نباید اجازه میدادم که پیشداوریهایم بر توانایی درک و شبیهسازی دقیق اجرای این آهنگها تأثیر بگذارد.
هر آهنگ را بارها نواخته و نکاتی را بهصورت ذهنی یا کتبی نکتهبرداری کردم: صدای گیتار، تعداد بخشهای مختلف هر قسمت آهنگ، قسمتهایی که صدای گیتار لایهبندی شده بود، بِندها و اسلایدهای مهم، جملهبندیها و…
قابلیت کنترل سرعت پخش در یوتیوب بسیار برایم مفید واقع شد؛ نهتنها برای فراگیری بخشهای سریع آهنگها، بلکه برای اینکه بتوانم آرامآرام خود را به سرعت اصلی آهنگ رسانده و در عین حال، جملهبندیها، انگشتگذاریها و تغییر پوزیسیونها را نیز بهخوبی رعایت کنم.
همچنین بهعنوان مرجع به اجرای زنده آهنگها نیز رجوع کردم. با توجه به تاریخ بلندبالای گروه کویین، برای هر آهنگ نمونههایی از اجرای زنده آن در ادوار مختلف گروه یافت میشود. این نکته به من کمک میکرد تا بفهمم مهمترین جملات گیتار از منظر خود برایان می کدامها هستند و در اجرای زنده آهنگها چه تصمیماتی درباره صدای ساز میگیرد. همچنین با تماشای ویدیوها میتوانستم متوجه شوم برایان می هر جمله را در کجای دسته نواخته و از چه جابجاییهایی استفاده میکند. ویدیوهای آموزشی برایان می نیز بسیار سودمند بودند و کمک میکردند که نگاهی نزدیکتر به قطعات و صداهای کویین داشته باشم.
نکته فنی
نواخت برایان می متکی به پوزیسیونهاست. او تلاش دارد تا حد ممکن هر انگشت را برای پردهگیری یک فرت اختصاص داده و بهندرت از کشیدن انگشت اول یا انگشت کوچک خود برای پردهگیری خارج از محدوده استفاده میکند. می ممکن است انگشت حلقه خود را تا چهار فرت از انگشت اول خود دور کند؛ بهخصوص برای اجرای بند بر روی دو سیم زیرین. تمام تکنوازیهای او بهراحتی در زیر دست جای میگیرند و با کمترین تلاش در طول دسته حرکت میکنند. این یکی از دلایل نرمی و آوازگون بودن تکنوازیهای اوست. اگر در نواخت یکی از جملههای برایان می دچار مشکل شدهاید، به احتمال زیاد از انگشتگذاری اشتباه استفاده میکنید.
گام دوم: تجهیزات
همانطور که پیشتر اشاره کردم، تجهیزات برایان می بهخوبی شناخته شدهاند. بیشتر تجهیزات او امروزه در بازار موجود هستند؛ اما کارکرد آنها بسیار محدود بوده و حجم بالایی از وسایل را در بر میگیرند. پس بیایید نگاهی بیندازیم به مؤلفههایی که باید در انتخاب تجهیزات آنها را در نظر میگرفتم:
- یکسان نبودن سیستم صوتی سالنهای اجرا
- استفاده از پروازهای عمومی برای رسیدن به محل اجرا
- توان کنترل سطح ولوم بر روی صحنه
- انعطافپذیری لازم برای پوشش دادن طیف صوتی آثار برایان می
- نیاز به جابجایی تجهیزات
خودکفا بودن، بینیازی از سیستم سالنها و قابل حمل بودن، مهمترین نکات بودند؛ پس چاره کار، مدلسازی دیجیتال بود. خوشبختانه انتخابهای مناسب بسیاری در این زمینه وجود دارند. من مالتی افکت Line-6 Helix را انتخاب کردم. این دستگاه تمام امپلیفایرها، کابینتها، میکروفون ها، افکتها و پردازشگرهای مورد نیاز را در اختیار من میگذاشت تا عملاً صدای برایان می را در یک چمدان جای دهم. این دستگاه در قالب یک یونیت با چند سوئیچ فشاری، یک پدال اکسپرشن و خروجی XLR عرضه میشود. من میتوانستم صداهای مورد نظرم را با کیفیت صدای قابل قبول ایجاد کنم.
نکته دیگر طبیعتاً گیتار مورد استفاده بود. ساز همیشگی من، گیتار الکتریک شدیداً انعطافپذیر PRS 513 است که با آن بسیار راحت هستم. میتوانم تنوع وسیعی از صداها را با آن ایجاد کنم و ضمناً افکت Helix نیز من را به صدای مورد نظر نزدیکتر میکرد.
توضیح
پیش از ادامه مطلب باید یک نکته را خاطرنشان کنم؛ هدف من این نبود که صدایی آنقدر نزدیک به صدای اصلی تولید کنم که تشخیص آن از صدای ساز برایان می ممکن نباشد. تلاش برای ارائه چنین صدایی در اجرای زنده بیفایده است. بلکه هدف آن بود که احساس جادویی اجرای برایان می را شبیهسازی کنم. بخش اعظم این کار نیازمند اجرای صحیح قطعات بود. صدای گیتار در این مسیر باید به بازسازی حس مذکور کمک کرده و در عین حال بتواند بهخوبی در قالب صدای گروه جای بگیرد. ما بهعنوان یک گروه باید صدایی شبیه به نسخه ضبطشده آهنگها ایجاد کرده و تجربه زیبایی برای تماشاچیان رقم بزنیم.
در همین راستا، آمپلیفایرهای Matchstick و Matchstick Jump با میکروفون ۸۷ Cond نقطه شروع بسیار مناسبی ایجاد میکردند. از پدالهای Script Mod Phase و Colordrive پیش از رسیدن سیگنال به آمپلی فایر استفاده کردم. بسته به آن که میخواستم جنس صدای درایو یا گیتار را تغییر دهم و یا صدای کلی خروجی را کنترل کنم، از اکولایزر پارامتریک گاهی پیش از امپ و گاهی پس از آن استفاده کردم.
یک ریورب اتاق (room) با طول کوتاه هم کمک میکرد تا صدا شخصیت برجستهتری پیدا کند و بهتر توجه شنونده را جلب کند:
مانیتورینگ بر روی استیج
نکته بعدی این بود که صدای من بر روی صحنه چطور و از طریق چه دستگاهی شنیده میشد. سیستم مانیتورینگ داخل گوش ایدهآل به نظر میرسید؛ اما پس از کمی فکر متوجه شدم استفاده از آن مستلزم استخدام یک مهندس صدا برای مانیتورینگ و حمل کردن تجهیزات مانیتورینگ برای هر اجراست. این راهکار از نظر عملی ممکن نبود. ابتدا فکر کردم بهتر است از اسپیکر یک امپلیفایر گیتار برای مانیتورینگ بر روی صحنه استفاده کنم؛ زیرا صدای آن کوبندگی بیشتری نسبت به دستگاههای مانیتورینگ معمول داشت. اما در نبود تجهیزات صدای یکسان در سالنهای مختلف، نتیجه این کار دچار اما و اگر میشد. در نهایت کاشف به عمل آمد که ظاهراً خود را بیشازحد نگران این مسئله کرده بودم. صداهایی که با Helix ساخته بودم، چه در مانیتورهای موجود بر روی استیج و چه در سیستم پخش سالنهای مختلف، خروجی مناسبی داشتند. بر روی صحنه، اسپیکر مانیتورینگ، پشت سر من و رو به جلو قرار داشت؛ درست مانند یک امپ گیتار. بدین ترتیب میتوانستم در هر موقعیتی صدای ساز خود را بشنوم. صدای این مانیتورها عموماً جهتدار و بسیار قابل کنترل است و صدای گیتار من بهخوبی با صدای سایر سازها بر روی صحنه ترکیب میشد. از آنجا که هر شب قطعات یکسانی را اجرا میکردم، کافی بود آنقدر صدای خود را بهخوبی بشنوم که مطمئن شوم فرت اشتباه را پردهگیری نکردهام. این روش تا امروز بهخوبی عمل کرده است.
گفتار نهایی
شرایط هر اجرایی متفاوت است. در این مطلب دیدیم که من چگونه مشکلات این اجرای بهخصوص را حلوفصل کردم. تکتک مؤلفهها را بررسی کرده و هر گزینه را تنها زمانی کنار گذاشتم که عملاً استفاده از آن ممکن نبود. امیدوارم برداشت شما از از خواندن این مقاله این باشد که بهترین راهکار، راهکاری است که در حال حاضر مناسب شرایط شماست؛ فارغ از آنکه هر کس دیگری چه بگوید.
در نهایت، مهمترین نکته این است که دست از تولید موسیقی نکشید و همیشه به دنبال راهی برای اجرای ایدههای خود باشید!
منبع: Sweetwater
نویسنده: Don Carr
مترجم: کیان ایرجی