۵ راهکار برای ساده کردن تنظیم‌های شما

۵ راهکار برای ساده کردن تنظیم‌ های شما

شاید قبلاً این مطلب را شنیده باشید که مخاطب میزان توجه محدودی در هنگام شنیدن موسیقی دارد. سکوت و «مهلت تنفس موسیقایی»، کمک شایانی به شنیده شدن اثر شما می‌کند.

متداول‌ترین مشکل در پروژه‌های مراجعین من، کمبود فضا و شلوغی تنظیم است. از آنجا که نرم‌افزارهای ضبط و پردازش صدا محدودیت تعداد خط (ترَک) ندارند یا تعداد خطوط قابل‌پردازش در آنها بسیار بالاست، انگیزه‌ای برای کنار گذاشتن ایده‌های کم‌اهمیت‌تر وجود ندارد.

با اینکه افزودن لایه‌های بیشتر با صداهای جذاب وسوسه‌کننده است، اما استفاده بیش‌ازحد از این تزیینات می‌تواند به نتیجه کلی کار لطمه وارد کند. برای دست‌یابی به یک تنظیم موفق باید تصمیم بگیریم که کدام المان‌ها برای آهنگ ما ضروری هستند.

این تشبیه را در نظر بگیرید: شما در یک رستوران سطح بالا نشسته‌اید. از ماه‌ها قبل برنامه‌ریزی کرده‌اید تا بتوانید در موقع مقرر جای خالی پیدا کنید و حالا غذا به میز شما می‌رسد (من خودم تا حالا در چنین شرایطی نبوده‌ام و احتمالاً شما هم نبوده‌اید؛ اما بیایید کمی از قوه تخیل خود کمک بگیریم!). غذا سرو می‌شود. تصور کنید چه چیزی در بشقاب شماست؟ هر چیزی که سرآشپز بلد است بپزد به زور در بشقاب جا داده شده؟ عمراً! احتمالاً دست‌چینی از مزه‌ها و موادِ به‌دقت انتخاب‌شده در بشقاب شماست که هر یک مکمل دیگری است و همه در خدمت برجسته‌تر کردن عنصر اصلی غذای شما هستند. به احتمال زیاد جای خالی زیادی در بشقاب هست که شاید با یک سس خاص تزیین شده باشد. به هر حال، به‌عنوان تشبیه موسیقایی تا همین‌جا کافیست.

متوجه منظورم شدید؟ حالا به یکی از پروژه‌های خودتان فکر کنید و از خودتان بپرسید که عناصر اصلی موزیک شما کدامند؟ باقی اجزا چطور به برجسته‌تر شدن عناصر اصلی کمک می‌کنند؟ آیا بیشتر به نظر می‌آید سرآشپز قصد داشته تمام ادویه‌های موجود در آشپزخانه را به رخ بکشد؟

احتمالاً مخاطب، برخلاف تنظیم‌کننده‌، لذت تک‌تک صداهای جذاب در یک موزیک را نمی‌برد. هرچه بیشتر وارد عمق مراحل پردازش یک قطعه موسیقی می‌شویم، گم کردن سرنخ اصلی راحت‌تر می‌شود. خوشبختانه قدم‌های ساده و منسجمی هست که می‌توانید با آنها موسیقی خود را بسنجید و اصلاح کنید.

۱. ایده‌های نامطمئن را حذف کنید

تابه‌حال در این وضعیت بوده‌اید؟ یک ایده خارق‌العاده برای یک خط جدید دارید (به فرض یک خط لید یا یک پترن ریتم)، آن را ضبط می‌کنید و آن‌قدر دلنشین است که تصمیم می‌گیرید در قسمت بعدی آهنگ (وِرس، کورِس و…) هم از آن استفاده کنید. دیگر آن جذابیت اولیه را ندارد، ولی شما همچنان با موزیک می‌نوازید و به ضبط ادامه می‌دهید. ایده نهایی دیگر گیرایی آن ایده اولیه را ندارد، ولی شما دیگر با صدای آن خو گرفته‌اید و نمی‌توانید از هیچ‌کدام از برداشت‌ها دل بکنید و به همین دلیل همگی در پروژه باقی می‌مانند.

هیچ قانونی نیست که بگوید وقتی سازی وارد موزیک شد، تا آخر نمی‌تواند از موزیک بیرون برود. موسیقی از آن مجالسی است که می‌شود از آن بیرون رفت و باز برگشت. اصلاً این بیش‌ازحد ماندن، مهمان را از چشم صاحب‌خانه می‌اندازد. اینکه با رفتن یک ساز جایش خالی بماند اصلاً بد نیست و باعث می‌شود برگشتن دوباره آن دلنشین‌تر شود.

۲.هر چیزی که ساکت‌تر است را حذف کنید

برخی اوقات سازی در پروژه هست که به‌تنهایی خیلی زیباست، اما فقط وقتی در تنظیم به‌خوبی جا می‌گیرد که صدایش را بسیار کم کنیم. گرچه ممکن است چنین خطی را دوست داشته باشید، اما احتمالاً بیشتر از جذابیت تنظیم شما کم می‌کند تا به آن بیفزاید. اگر سازی در تنظیم‌تان هست که فقط وقتی صدایش خیلی کم باشد زیبا خواهد بود، از خودتان بپرسید:

۱.آیا این یک لایه کمکی است که وزن یا عمقی به یک ساز اصلی اضافه می‌کند؟

۲.آیا این یک ساز اصلی در جایی از آهنگ است که موزیک آرام‌تر و ملایم‌تر می‌شود؟

۳.آیا وقتی این خط را می‌بندیم جای خالی محسوسی در آهنگ باقی می‌گذارد؟

اگر پاسختان به حداقل یکی از این پرسش‌ها «بله» نبود، احتمالاً آن خط ضرورتی ندارد. البته می‌توانید آن را حذف نکنید؛ ولی این فقط فضای سقف صدای (headroom) شما را اشغال کرده و از خودنمایی یک عنصر ضروری‌تر می‌کاهد.

۳.اگر با عناصر اصلی تداخل می‌کند حذفش کنید

اگر موقع خواندن این مقاله با خود فکر کردید: «از کجا بفهمم کدام عناصر اصلی هستند؟ آهنگ‌های من مثل فرزندانم هستند و اگر یک جزء را حذف کنم مثل قطع کردن یک انگشت آنهاست»، برایتان توصیه‌هایی دارم.

اول اینکه «بی‌خیال استاد! سخت نگیر».

دوم اینکه احتمالاً در آهنگ شما عناصری چون وکال، درامز، بیس و سازی که آکوردهای اصلی را می‌زند، مهم‌ترین اجزا هستند. احتمالاً ماجرا دستتان آمد. صحبت از آن سازهایی است که آهنگ بدون آنها شدنی نیست.

حالا بقیه سازها و صداهای موجود در پروژه را ببینید. بعضی از آنها احتمالاً مکمل عناصر اصلی هستند (سازهای کوبه‌ای فرعی، همخوان‌ها، دوبل‌ها، هارمونی و …). این قبیل خطوط هم احتمالاً قابل نگه داشتن هستند. از بین همه صداهایی که در دسته‌بندی‌های بالا جا نمی‌گیرند، صدایی هست که با یکی از سازهای اصلی در یک رجیستر (دانگ) باشد؟ اگر هست، آیا وقتی صدای ساز جانبی باز باشد، شنیدن صدای ساز اصلی سخت‌تر می‌شود؟ سازهای ملودیک مثل گیتار یا سینتی سایزر که با صدای خواننده در یک محدوده صدایی باشند، نمونه معمول این رقابت کردن با ساز اصلی بر سر جایگاه فرکانس اصلی هستند.

اگر همچنان اصرار به نگه داشتن این صداهای رقیب دارید، به دنبال راه ساده‌ای برای جا دادن آنها باشید (مثلاً با استفاده از اکولایزر، پن کردن و …).

۴.محیط فرکانس‌های بم را تمیز کنید

وقتی صحبت از فرکانس‌های پایین‌تر از ۱۰۰-۱۵۰ هرتز باشد، نکته بالا در مورد جلوگیری از رقابت بر سر فرکانس‌ها اهمیتی مضاعف پیدا می‌کند. سازهای بم مثل بِیس و کیک جای زیادی از سقف صدا را در میکس به خود اختصاص می‌دهند. به‌علاوه، تشخیص حرکت در فرکانس‌های بم برای گوش سخت‌تر از فرکانس‌های بالاتر است.

تنظیم‌های تأثیرگذار اکثراً تنها یک ساز کوبه‌ای بم و یک ساز تُنال بم دارند. بعضاً یک ساز مثل کیکِ تُنال ۸۰۸ می‌تواند هر دو نقش را بر عهده بگیرد. دولایه کردن خط بیس بیشتر به افکتِ comb filter و سیگنال کثیف می‌انجامد تا صدای بمِ قدرتمند و پُر.

اگر اصرار دارید خط دوبلِ بِیس را حفظ کنید، دنبال راهی بگردید که در رجیستر بالاتری جا بگیرد (از نظر فرکانسی و نه از نظر نُت)؛ مثلاً استفاده از EQ یا Saturation برای برجسته‌تر کردن فرکانس‌های هارمونیک بالاتر نسبت به فرکانس‌های اصلی بم‌تر که با ساز اصلی در رجیستر بم رقابت می‌کنند.

۵.از اجزای ابتدایی شروع کنید و کم‌کم به آنها اضافه کنید

گاهی آن‌قدر غرق در جزییات تنظیم می‌شویم که تنها راه برای جلو رفتن، چند قدم به عقب برگشتن و یافتن چشم‌انداز کلی است. در چنین مواقعی شاید بستن همه صداها به‌جز سازهای اصلی و افزودن تک‌تک خطوط فرعی بتواند مفید باشد.

خطوط اصلی ریتم، خواننده یا ملودی اصلی و سازهای آکوردی و لایه‌های اصلی بافت صدا را پیدا کنید. همه‌چیز به‌غیر از اینها را ببندید. آیا آهنگ به نظر تکمیل می‌آید؟ ممکن است کار همین‌جا تمام باشد! شاید پذیرش اینکه بر روی یک تنظیم مفصل وقت گذاشته‌اید که چیزی به آهنگ اضافه نمی‌کند سخت باشد؛ اما بهتر است این را بپذیریم تا اینکه وقتمان را برای تنظیمی هدر دهیم که به آهنگمان لطمه می‌زند.

شاید ماجرا اینگونه باشد که اجزای اصلی به‌تنهایی کافی هستند و صرفاً نیاز به تقویت دارند و نیازی به اضافه کردن ایده‌های جدید نیست. اگر خطوطی در آهنگ شما وجود دارند که مکمل سازهای اصلی هستند، صدای آنها را مجدداً باز کنید. در غیر این صورت، به دنبال راهی باشید که از طریق پردازش صدا، سازهای اصلی را تقویت کنید.

اما غالباً ایده‌های خوبی در خطوط غیر اصلی هستند که اضافه شدنشان به تنظیم مفید خواهد بود. شروع به باز کردن این خطوط فرعی کنید (لید ملودیک، سازهای کوبه‌ای ریز، لایه‌های بافت، افکت‌هایی مثل رایزر و دراپ‌ها و…). از مهمترها شروع کنید و هر خطی را که باز می‌کنید گوش دهید تا ببینید چه چیزی به تنظیم شما اضافه می‌کند. به چشم خریدار ببینید (گوش خریدار!) چون ممکن است در هر خط بخش‌هایی باشد که باید حذف شود. توجه کنید که هر یک از این خطوط جدید در کدام قسمت آهنگ مفید است و در کجا مفید نیست.

گوش کردن به این خطوط در فضایی خلوت‌تر می‌تواند خیلی چیزها را روشن کند. شاید متوجه شوید بعضی از این اجزا را کاملاً فراموش کرده بودید. اگر به صدایی برخوردید که آن را از یاد برده بودید و جای خالی آن احساس نمی‌شد، حذفش کنید.

این رویکرد می‌تواند کمی افراطی و وقت‌گیر باشد، اما در مواقعی که بینش و بی‌طرفی ما در اثر غرق شدن در کار از بین رفته، چنین رویکردی لازم است. تمام تنظیم را زیر ذره‌بین بگذارید و توجه کنید چه چیزهایی سر جایشان نیستند.

جمع‌بندی

کاش راهی صد درصدی برای فهم اینکه چه چیزی در یک تنظیم مفید است و چه چیز نیست، وجود داشت. متأسفانه همه ما باید تصمیمات سختی راجع به ایده‌هایی بگیریم که حین تنظیم به آنها دلبسته شده‌ایم. حتی در حالت آرمانی هم برای اینکه آهنگمان «توی کار» درست صدا بدهد، باید با بعضی مسائل کنار بیاییم.

خبر خوش این است که روش‌های بی‌طرفانه و قابل اتکایی هستند که گرفتن این تصمیم‌ها را راحت‌تر می‌کنند. پنج مورد بالا برای من جزء مفیدترین روش‌ها بوده‌اند. روش شما چیست؟ پیشنهادهای خود را با ما به اشتراک بگذارید.

منبع: Pro Audio Files
نویسنده: Danny Echevarria
مترجم: کیان ایرجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *