چرا گیتار می‌زنم؟ (مصاحبه با نیما رمضان)

مصاحبه نیما رمضان

هر روز عده کثیری از مردم جهان، قدم در راه موسیقی می‌گذارند و به اصطلاح، سفر موسیقایی خود را آغاز می‌کنند. بسیاری از این افراد، ساز گیتار را به‌عنوان اولین ساز خود برمی‌گزینند. این انتخاب ممکن است به دلیل فراگیر بودن، در دسترس بودن منابع، قیمت، اندازه، سبک‌های متعددی که با گیتار اجرا می‌شود و یا به دلایل دیگر شکل بگیرد. البته سازهای محبوب بسیاری وجود دارند که توسط افراد مختلف به‌عنوان ساز اول برگزیده می‌شوند؛ مثلاً سازهای کلیدی، سازهای کوبه‌ای و سازهای اصیل هر کشور. اما آمارها بر این دلالت دارند که گیتار، محبوب‌ترین ساز برای مبتدی‌هاست.

هر گیتاریست برای انتخاب ساز گیتار دلیلی داشته و در مسیر آموزش و رشد، دیدگاهی منحصر‌به‌فرد نسبت به مسیر پیموده‌‌شده کسب کرده است.

در سری مطالب «چرا گیتار می‌زنم؟»، با چند نوازنده به گفتگو نشستیم تا دلایل و چند و چون گیتاریست شدنشان را از زبان خود ایشان بشنویم و از آنها بخواهیم تجربیاتی که با صرف زمان و انرژی بسیار به دست آورده‌اند را با ما در میان بگذارند. در نخستین قسمت، با نیما رمضان گفتگو کرده‌ایم.

توجه: این مصاحبه توسط کیان ایرجی در سال ۱۴۰۰ انجام شده است.

مصاحبه با نیما رمضان

چند ساله که ساز میزنی؟

حدوداً ۱۹ – ۲۰ سال.

دوران هنرجوییت و چالش‌هاش رو به خاطر داری؟

بله، به‌خوبی. چون باید برای کلاس میلاد زنده‌نام تا پیچ شمرون می‌رفتم و رفت‌وآمد برام سخت بود. باید ساز رو با خودم می‌بردم و بعضی وقتا که پدرم نمی‌تونست من رو برسونه، بدون ماشین برام واقعاً سخت بود. بعضی وقتا هم ساعت کلاسم به دیروقت موکول می‌شد و تردد با ساز تو اون ناحیه از تهران برام خاطره‌های عجیبی ساخته.

یه زمانی تجهیزات استاندارد به‌سختی پیدا می‌شد؛ ولی امروز تجهیزات باکیفیت بسیار راحت‌تر پیدا میشه. فکر می‌کنی این مسئله تأثیری تو کیفیت موسیقی‌های تولیدشده گذاشته؟

راستش رو بخوای فکر نمی‌کنم. حس می‌کنم تا یه جای کار، وجود تجهیزات مفیده؛ اما از یه نقطه‌ای به بعد، وجود پارامترهای زیاد و دسترسی بیشتر جلوی خلاقیت رو می‌گیره. الان راحت‌تر میشه با پول جمع کردن و کمی تحقیق به تجهیزاتی که میخوای دست پیدا کنی، چه در زمینه ساز و چه پروداکشن؛ اما زمانی که این امکان نبود، مجبور بودیم جای خالی تجهیزات رو با خلاقیت پر کنیم و به صدای دلخواهمون برسیم. شاید همین مسئله باعث شده اون شخصیتی که تو موزیک‌ها بود، امروز کمرنگ‌تر بشه. وجود نرم‌افزارهای پیشرفته و حمایت بیشتر خانواده‌ها هم باعث شده نیاز به تلاش کمتر بشه و رنگ‌وبوی اون تلاشی که پشت موسیقی نهفته بود، دیگه احساس نمیشه.

فکر می‌کنی سختی‌هایی که تو راه رسیدن به هدف مجبور بودی تحمل کنی، دستاوردی داشت که امروز جاش خالیه؟

فکر می‌کنم منطقیه که اینطور فکر کنیم. چون روند رشد انسان کلاً به همین صورته. انسان برای رشد باید کلی بالا و پایین رو تحمل کنه تا به نقطه‌ای برسه که براش نقطه ثبات به حساب بیاد؛ نقطه‌ای که آدم بتونه خودش رو با همه خوب و بدش بپذیره. تو عالم موسیقی هم همینطوره. امروز از لحظه‌ای که کسی اراده می‌کنه موسیقی تولید کنه تا زمانی که بتونه یه اثر رو تولید کنه (بسته به شرایط مالی)، شاید تنها چند ماه زمان ببره و این اصلاً نکته بدی نیست؛ چه بهتر که بشه با حداقل دانش و آموزش هم احساسات فردی رو بروز داد. اما یه نقطه ضعف این حالت اینه که به علت تلاش کمتر و سختی کمتر تو راه رسیدن به این نقطه، دیگه اون حس‌وحالی که در اثر تحمل همون سختی‌ها و چالش‌ها در انسان به وجود میاد، تو موسیقی امروزی‌ها به چشم نمی‌خوره.

آمار نشون میده اقبال عمومی به گیتار تو سطح جهان رو به کاهشه. چی شد که تو به گیتار علاقه‌مند شدی و فکر می‌کنی چی شده که امروز افراد کمتری به این ساز علاقه‌مند میشن؟

من در اون زمان طرفدار متالیکا بودم و دوست داشتم مثل کرک همِت گیتار بزنم. دوستی داشتم که گیتار کلاسیک می‌زد و گه‌گاه یه چیزایی به من یاد می‌داد. ولی چون من و چند تا از دوستای مدرسه‌ایم طرفدار متالیکا بودیم، دلم می‌خواست شبیه کرک همت ساز بزنم. تا بالاخره رفتم پیش میلاد [زنده‌نام] و اون هم مسخره‌ام کرد و گفت «راهت اشتباهه»؛ ولی به هر حال، راه هر چی که بود، از همونجا شروع شد و شروع کردم به گیتار زدن.

فکر می‌کنم یک دلیل اینکه روند محبوبیت گیتار کند شده اینه که ژانرهای محبوب خیلی فرق کرده. یه دلیل دیگه هم می‌تونه این باشه که در دهه‌های گذشته، فردگرایی در موسیقی بیشتر بود؛ یعنی گیتاریست‌هایی بودن که خیلی معروف و محبوب بودن. این ماجرا تو دهه ۹۰ میلادی هم ادامه داشت، اما از همون دوران، آروم آروم کمرنگ‌تر شد و تو گروه‌هایی که محبوب و معروف میشدن هم گیتار نقش پُررنگی نداشت. شاید هنوز تو گروه‌هایی مثل متالیکا یا کُلد پلی، گیتار رو ببینیم؛ اما در بیشتر گروه‌ها نقش گیتار کمرنگ شده و صدا و هویت گیتار هم تغییر کرده. فکر می‌کنم دنیا بره به سمت سینتی‌سایزرها و صداهای متفاوت.

فکر می‌کنی گیتار دوباره به محبوبیت می‌رسه یا نه؟

فکر می‌کنم بازگشت خواهد داشت؛ چون سازیه که موسیقی بهش نیاز داره. اما شاید نه مثل قبل. فکر می‌کنم با سر و شکلی متفاوت دوباره می‌تونه جایگاهش رو پیدا کنه. گروه‌هایی مثل کُلد پلی و ریدیوهد رویکرد متفاوتی به نقش گیتار داشتن که باعث شد خیلی‌ها به خاطر علاقه‌شون به این گروه‌ها به سراغ گیتار برن. فکر می‌کنم باز هم گروه یا شخصی پیدا می‌شه که با رویکردی جدید، محبوبیت گیتار رو احیا کنه. افرادی مثل اِد شیران هم هستن؛ اما نقش گیتار تو موسیقی اون‌ها هم داره کمرنگ میشه و این تأثیرگذاره.

تو زمونه‌ای هستیم که با تکنیک‌های سمپلینگ، موسیقی‌های ادوار گذشته وارد ژانرهایی مثل هیپ هاپ شده و موسیقی بسیار ادغام‌پذیر شده. اما در ایران هنوز شاهد پدیده تعصب روی سبک یا گروهی بخصوص هستیم. برخوردت با پدیده تعصب چی بوده و فکر می‌کنی آیا راهکاری برای از بین بردنش هست؟

این مسئله تا حد زیادی فرهنگیه. همین نگاه تو موزیسین‌های کلاسیک ایرانی هم هست و نگاهشون به نسل‌های بعد از خودشون اینطوره که «اینا دارن راه رو اشتباه میرن». نگاه گیتاریست‌های دهه ۷۰ میلادی به دهه ۸۰ و گیتاریست‌های دهه ۸۰ به ما که نسل بعد از اونها بودیم هم همینطور بوده و این مسئله چیزی نیست که بتونم خودم رو ازش مبری بدونم. نگاه ما هم به نسل‌های بعد دارای همین مشکل بوده. فکر می‌کنم این نگاه که «فلان چیز خفنه و لذا هیچ چیز دیگه‌ای خفن نیست»، یه مسئله فرهنگیه که باید خارج از موسیقی حل بشه. موزیسین‌های دهه هفتاد میلادی از یه جایی به بعد اصلاً دیگه موسیقی زمانه رو دنبال نکردن و معتقدن اینا اصلاً موزیک نیست. شاید نگاه من هم به موسیقی‌های قدیمی‌تر همینطوره؛ به خاطر طولانی بودن یا ساختارشون. خلاصه علت هر چی که هست، این ارتباط بین نسل‌ها هیچ‌وقت برقرار نشده. فکر می‌کنم باید یه تقابل فرهنگی بین نسل‌ها اتفاق بیفته تا بتونن از هم یاد بگیرن. موزیسین‌های قدیمی هم نکات مثبت بسیاری دارن که میشه ازشون یاد گرفت. نگاهشون متفاوت بوده و چیزهایی رو زدن که تو دوره خودشون عجیب‌وغریب بوده. ما هم همینطوریم و بچه‌های جدیدتر هم همین نگاه رو به ما دارن. به هر حال فکر می‌کنم باید یه کار فرهنگی انجام بشه تا بشه این مشکل رو حل کرد.

تو دوره پاندمی، بازار موسیقی mainstream ایران فلج شد. متأسفانه صحنه موسیقی آلترناتیو هم تا حدودی وابسته به موج اصلیه و نتونسته تو این دوران فعال باشه. تو این روزها چه کار کردی؟ مخاطبات منتظر چه خبرهایی باشن؟

به دلیل یه سری ماجراهای اقتصادی، نمی‌دونم بعد از کرونا چه اتفاقی قراره تو موسیقی ایران بیفته. الان هم که اجراهای کیش مجدداً برقرار شده، اعداد و ارقام مالیش جور درنمیاد؛ چون تورم شامل قیمت همه چیز شده. ولی خودم تو این دوره، آلبوم بالزن رو تموم کردم و به زودی وکال‌ها هم نهایی میشه و میره برای میکس. فکر کنم آلبوم تو دی ماه منتشر بشه. یه سری کارها هم با اوهام دارم انجام میدم که به‌زودی معلوم میشه که به کجا میرسه.

پس بیشتر تو فضای موسیقی آلترناتیو فعالی؟

آره. فکر نمی‌کنم دیگه سراغ جریان موج اصلی برم؛ مگر با بعضی از خواننده‌ها و به‌صورت محدود. شاید هم اصلاً دیگه سراغش نرم. تجربه این دو سال نشون داد که حال آدم تو خونه بهتره و با این اوصاف طبیعتاً سعی میکنی خونه بمونی دیگه.

مصاحبه‌کننده: کیان ایرجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *