مقدمه
وقتی تیتر بالا را میخوانید، شاید فکر کنید «مرد حسابی، دلار شده ۲۲ تومن؛ اونوقت تو میگی وقت موسیقیه؟». یا شاید به دلیلی فکر میکنید که شلوغی بازار موسیقی و انحصاری شدن پخش و مجوز در ایران، عرصه را برای شما علاقهمندان واقعی هنر/صنعت موسیقی تنگتر از همیشه کرده است. یا شاید صرفاً مخاطب موسیقی هستید و قیمت بالای ساز و آموزش آن باعث شده که رؤیای نواختن موسیقی را هم مثل خیلی از آرزوهای دیگر بگذارید درون جعبه آرزوهای محال و فراموشش کنید.
اما من باور دارم که الان وقت مناسبی برای فراگیری هنر و همچنین بهترین زمان برای ورود خونی تازه به رگهای خشک بازار موسیقی ایران است. در این مقاله سعی دارم خیلی کوتاه و تیتروار به شواهدی بپردازم که مرا به این باور رساندهاند. اگر با نتیجهگیری من مخالف هستید، بخش نظرات زیر این مقاله و شبکههای اجتماعی، گوش شنوای من برای نظرات شما هستند.
شلوغی هرگز بیدلیل نیست
بله، این روزها هر آدمی فارغ از استعداد و توانایی ذاتی به موسیقی میپردازد و عدهای هم از امتیازات ویژه مثل آشناهای ذینفوذ، چهره زیبا و یا شهرتی حاصل از فعالیت در زمینههای دیگر (بازیگری، شبکههای مجازی، ورزش و…) برخوردارند و جلب توجه مخاطب، به نسبت گذشته راحتتر نشده است.
ولی هر جا تجمع زیاد باشد، یعنی درخواست زیاد است. همانطور که میبینید در ایران برای عضویت در تیمهای لیگ هاکی یا راگبی صفهای طولانی در کار نیست؛ زیرا تعداد افرادی که مخاطب این ورزشها باشند، چندان زیاد نیست. موسیقی هم مانند سایر رشتههاست و اگر میبینید رقابت بر سر جلب توجه در موسیقی داغتر از برخی هنرها مانند مجسمهسازی و صنایعدستی است، به علت بازده بالای این صنعت در ایران است. این باید برای شما یک دلگرمی باشد، نه دلیلی برای ناامیدی.
ریگ کف جوی
هر رشتهای که در آن رقابت بر سر جلب نظر مخاطب عمومی باشد، ذاتاً امتیاز ویژهای برای عدهای از افراد خواهد داشت. مثلاً: افراد صاحبنفوذ و نزدیکان آنها، افراد زیباروی، افرادی که جسارت ذاتی آنها را قادر به انجام کارهایی خلاف عرف و حاشیهساز میکند، افراد مشهور و…
صنعت موسیقی اما مانند صنعت سینما به چند طریق مزد اهالی و دستاندرکاران خود را میپردازد. عدهای (مثل خوانندههای مطرح) چند روزی در اوج شهرت به سر میبرند و بعد محو میشوند و دیگر هیچ که هیچ. هر چه قرار بوده در طول یک عمر به دست بیاورند، یکشبه دشت کرده و صحنه را به دیگری میسپارند؛ چه بااستعداد باشند و چه بیاستعداد، چه خواهان از یاد رفتن باشند و چه نباشند.
عده دیگری هم با واسطهگری و رانت، در پشت صحنه (به خود و نزدیکانشان) خدمت میکنند که این عزیزان نیازی به راهنماییهای حقیر ندارند و این میخ آهنین به سنگ سر و دل آنها راهی نخواهد یافت. اما دسته دیگر که هدف صحبت من هستند، شاغلین سطوح پایینتر (از نظر درآمد و شهرت) در این صنایع هستند. در حال حاضر که مشغول نگارش این متن هستم، چند روزی میشود که جامعه هنر ایران داغدار از دست دادن استاد سیروس گرجستانی است. مردی که هرگز چهره برتر روی پوسترها نبود، هرگز یک فیلم بیکیفیت به برکت چهره او پرفروش نشد و هرگز «سوپر سلبریتی» به حساب نیامد. ولی کدام بازیگری است که چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی به جایگاه استاد گرجستانی غبطه نخورد؟ نسل پشت نسل، بازیگران جوان و زیبا و حاشیهساز آمدند و رفتند و با ازدواجهای جنجالی، شهرتشان یکروزهشان را نهایتاً به دو روز کشاندند، ولی گرجستانیها استوار در جای خود باقی بودند. این، آن راه صد سالهایست که یکشبه نمیتوان رفت.
این مثال از سینما، مصادیق مختلفی هم در بازار موسیقی دارد. چه در خارج از ایران با امثال اریک کلپتون که هرگز مرد شماره یک هیچ عرصهای نبود، ولی از رتبه دوم، آمدن و رفتن ستارههای بسیاری را نظاره کرد و چه در ایران که به دلایل فرهنگی از ذکر مثال معذورم.
مخلص این کلام آنکه نیاز نیست نفر اول و «ترین» باشید. چه پادشاهانی که اعدام شدند، ولی وزرای آنها وزیر شاه بعدی هم بودند. شهرت، مهمان یکشبه است، اگر میخواهید ماندگار باشید، باید فنی باشید و قید شهرت بیحدومرز را بزنید.
رسالت ازیادرفته
از زمانهای قدیم گفته شده که موسیقی مرهم دردهای جامعه است، حتی اگر صرفاً بانگ آهی باشد که درد جامعه دردمند را بیان میکند و راهی برای درمان آن ندارد.
طی این دوره سخت در ایرانِ ما هم خوانندههای مشهور و مطرح زیادی این رسالت را به رخ کشیدند که «ما صدای جامعهایم» و بعد رفتند و در خانه به تفریح مشغول شدند و همان آهنگهای همیشگی را منتشر کردند؛ در وصف همان عشقی که در دهه ۷۰ «از کنارشان رفته بود»، در دهه ۸۰ «اصلاً به جهنم که رفته بود» و حالا در آستانه قرن جدید «رفته با یکی دیگه ولی کاش بیاد بریم شمال». همان معشوقی که یک روز پاک و معصوم بود، بعد لایق هزار توهین شد و امروز هم اکثر اوقات «دیوونه» است.
در این میان باید هنرمند واقعی پیدا شود و فارغ از آنچه بزرگان بازار دیکته میکنند، حرف دل را بزند؛ حرف دل قشر متوسطی که هر روز کوچکتر و کوچکتر میشود، حرف دل قشر مستضعفی که نه راه پس دارد و نه راه پیش، حرف دل نوجوانی که زیر فشار رسانه و جامعه در سیزده سالگی روحیه بچگی خود را ازدسترفته میبیند، حرف دل آنهایی که از تحریم و جنگ و تهاجم فرهنگی و تورم و دودستگی کشور و هزار مصیبت دیگر زیان میبینند و نه حرف دل میلیاردرهایی که ادای از جنس مردم بودن را درمیآورند و هر مصیبتی برایشان سفرهای پرنعمت به شمار میرود.
گوش شنوا برای حرف دل همچنان باقی است، اما اهل دلی باید که حرف دلی گوید.
غیرموزیسینها بخوانند
شاید شما نخواهید دستاندرکار این هنر/صنعت باشید. شاید اصلاً حرفی ندارید که بخواهید همه آن را بشنوند. طبیعی است که بیشتر ما آدمها ترجیح دهیم مخاطب باشیم تا عامل. ولی جایگاه موسیقی در زندگی بسیاری از شما چندان پایینتر از جایگاه موسیقی در زندگی ما حرفهایها نیست.
اگر پاراگرافهای بالا را خوانده باشید، گوشهای از بحثهایی را دیدهاید که از سالها پیش در بین اهالی موسیقی رایج بودهاند. این کلام عام که «آقا بازار و شهرت رو وِل کن، یه چیزی بساز که حرف مردم باشه»، سالها گفته شده و در من و امثال من اثر نکرده، امیدی هم نیست که بهزودی تغییر جدی صورت پذیرد.
ولی فرهنگ و بینش شما و فرزندان شما نباید قربانی این کجفهمی من و همکاران من باشد. اگر برای سلیقه و ذوق و فرهنگ خود و خانواده خود ارزش قائل هستید، از منِ موزیسین بشنوید؛ نواختن ابتدایی یک ساز را بیاموزید و کمک کنید فرزندانتان با موسیقی خوب آشنا شوند. تا دست به ساز نشوید و کمی از رمز و راز موسیقی را نیاموزید، تفکیک اثر خوب از بد، مگر قضاوت از روی شعر، غیرممکن خواهد بود. نگذارید گوش و سلیقه فرزند شما قربانی رانت مجوز و مافیای پخش و هزار ناکارآمدی دیگر باشد. ساز بخرید و ساز بزنید و حداقل شانس آشنایی با موسیقی بهتر را برای خود و خانواده خود فراهم کنید.
تصور کنید شما و همسر و فرزندانتان هر یک سازی به دست دارید و ساعتی را به نواختن موسیقی و ارتباط سازنده و همکاری با یکدیگر برای خلق زیبایی در منزل سپری میکنید. این کجا و گوش کردن به موسیقی مهندسیشده برای جذب بازار کجا؟! اگر در هر خانه یک نفر نواختن موسیقی را بلد نباشد، وضع روحی آن خانواده مانند وضع جسمی خانوادهایست که کسی در آن آشپزی بلد نیست و در شهر آنها نیز رستورانها هیچ چیز بهجز فست فود عرضه نمیکنند.
ساز بزنید و خود را از من و امثال من بینیاز کنید.
نوجوانها بخوانند
برای صحبت با شما عزیزان لحن کتابی را کنار میگذارم. زمان نوجوونی ما خیلی فرق داشت. همه چیز از الان خیلی سادهتر بود. اگر موزیک مجاز میخواستیم، باید میرفتیم نوارفروشی که کلاً یه تعداد خیلی کمی موزیک نچسب داشت. اگر هم موزیک غیرمجاز میخواستیم، باید منت نوارفروش رو میکشیدیم که اونا هم از ۱۰ تا نوارشون، ۹ تاش ترکیهای و عربی و چرندیات بود. ولی در عوض یه آهنگ رو با صدای ۱۰ تا خواننده به خوردمون نمیدادن. هی پول نمیدادیم بریم کنسرت، انتظامات کنسرت برامون قیافه بگیره، خواننده برامون قیافه بگیره، آخرش هم همه آهنگاشون عین هم باشه.
الان وضع فرق کرده. تو اینستاگرام و هزار جای دیگه موزیک پشت موزیک میاد بیرون و همه هم تکراری. شماها هم که میخواید وارد کار بشید و علاقه دارید خواننده و نوازنده و… بشید، هزار و یک سد محکم سر راهتونه.
خیلی کوتاه میگم. اوضاع موزیک رو نسلای قبلیتون خراب کردن و فقط شماها میتونید درستش کنید. ساز زدن، ضبط کردن، تنظیم کردن، میکس کردن و نشر موزیک از همیشه آسونتر شده. کافیه یاد بگیرید، تجربه کنید، قید کار کردن با معروفا رو بزنید (اصلاً چهرههای فعلی موسیقی رو عددی به حساب نیارید) و با رفیقای همسنوسالتون جمع بشید و موزیک کار کنید و تلاش کنید موزیک خوب تولید کنید.
اولش بیشتر شبیه بازیه و خانواده هم فکر میکنن دارید وقتتون رو تلف میکنید، ولی طولی نمیکشه که از تو جمع دوستان و آشناهای شما کار یک نفر مورد توجه قرار میگیره. حتی اگر اون آدم رفیق شما نباشه، به شهرت رسیدنش توجه بازار رو جلب میکنه به نسل شما و قشر شما. طولی نمیکشه که پای تک تک شماها به جریان موسیقی باز میشه و من و امثال من دونه دونه جا رو خالی میکنیم برای ورود شما.
بازنشسته کردن نسل من وظیفه نسل شماست! ببینم چکار میکنید!
تکرار، تکرار و باز هم … تغییر
تا جایی که به یاد دارم، صنعت موسیقی همیشه ادواری بوده است. یک نفر پیدا میشود و تغییر مهمی در سبک رایج موسیقی یک بازار بهخصوص ایجاد میکند و بقیه دنبالهروی او میشوند. نوآوریهای این شخص تا جایی تکرار میشوند که دیگر هر آنچه در سبک و سیاق موجود بسازید، تکراری خواهد بود. همه چیز روی این مدار تکرار پیش خواهد رفت تا اینکه جامعه از صدای تکراری خسته میشود و یک مهره جدید را برمیگزیند. سبکی که تا دیروز خریدار نداشت، به یکباره محبوب میشود و باقی اهالی بازار موسیقی با دیدن موفقیت یکباره آن، سعی در تکرار این سبک جدید میکنند و همان دور قبلی مجدداً تکرار میشود.
اگر خوب دقت کنید میبینید کمتر از یک دهه است که تغییر خاصی در موسیقی عامهپسند ایران رخ نداده است و سبک و سیاق قبلی هم در بیان حرف دل مردمی که از یک سو درگیر مشکلات اقتصادی، از سوی دیگر در تلاش برای کنترل یک پاندمی ویروسی و از سویی درگیر تحولات کوچک و بزرگ فرهنگی هستند، ناتوان بوده است.
همه شواهد نشانگر آن است که تغییری شگرف در راه است. اگر آماده ایجاد این تغییر نباشید، ناچار به پذیرش آن خواهید بود.
حرف آخر
این روزها، روزهای سختی است. همه به فکر نجات و فرار از وضعیت فعلی هستند. ولی یادمان نرود که هنر مانند سنگی گرانبهاست که با زبریهای روزگار سنباده میخورد و جلا پیدا میکند. همین حالا و در همین روزهای سخت بگذارید موسیقی به وظیفه ذاتی خود عمل کند و مرهم دردهای جامعه ما باشد. اگر حرفهای هستید و هنرتان به چشم نیامده، گوش جامعه از حرفهای تکراری پر است و همه منتظر شنیدن نوعی جدید از موسیقی هستند. مراقب باشید که وقتی تغییر بعدی رخ داد، از قطار بازار جا نمانید.
اگر مخاطب هستید، بدانید که موسیقی تجاریِ امروز برای روح آدمی مانند سم است (باور کنید این حرف را به هر هنرمندی که با من کار کرده میگویم، ولی به خرجشان نمیرود که نمیرود). نگذارید بیکفایتی سایرین مسمومتان کند. در هر حدی که میتوانید موسیقی را فرا بگیرید و بگذارید آرامبخش روح شما و خانواده شما باشد.
حرف نگفته بسیار است، اما ترجیح میدهم سخن را در همینجا با بیتی از مولانا تمام کنم و منتظر شنیدن نظرات شما باشم.
«آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد…»… بگذریم!
نویسنده: کیان ایرجی
واقعا درست میگید
و به نظر من نقشی که مخاطب در بالا بردن فرهنگ موسیقی یه کشور داره رو موزیسین هاش ندارن . اگه به این موسیقی های تجاری و عام و بی محتوا و تکراری روی خوش نشون ندن و قربون چشم و ابروی طرف نرن الان وضع ما این نبود
چه هنرمندانی که به خاطر دیده نشدن و حمایت نشدن نمیتونن کار خوب منتشر کنند یا حداقل خوب شنیده نمیشن و چه شبه هنرمندانی که کمتر از آشغال تولید میکنن و همه به به و چه چه میکنن براشون
بسیار زیبا و درست از صبح تا شب سرکاریم از شب تا صبحم روی میکس کارا تلاش میکنیم دیگه انگار وقتی و توانی برای انتشار نمونده برامون
استرسها و اضطرابها حاکم ذهن شده اول باید اونها رو مدیریت کنیم تا ذهن درست کار کنه
کار تیمی هم یادمون ندادن خودمونم در بهترین شرایط وقتی برای یادگیریش نداشتیم یا محیطش نبوده و همه ی زحمتها بر عهده ی خودمونه
مرسی از متن خوبتون ادامه بدید
خیلی مفید بود👌🏾
ولی ی سوالی پیش میاد
اینکه ممکنه مردم نتونن هنر من رو یا کسایی ک تو فکر نو اوری هستن رو ببینن
و اینکه خب مردم ب هنر دگ زیاد توجه نمیکنن
شاید موزیک من رو گوش بدن فقط ی (خوب بود) سطحی بگنو برن
اگ اینطوری باشه بالاخره ی موزیسین باید ی جوری بتونه پولیو در بیاره ک بتونه باهاش زندگی کنه
و خب ی هنرمند خیلی کاراش ممکنه خفن باشه و عالی باشه و عشق موزیک رو هم داشته باشه
ولی اگ مردم ب هنرش و نو اوریش توجه نکنن ک نمیتونه پولی در بیاره و ممکنه حتی از نظر روحی ضربه ی بدی بخوره
بخاطر اینکه اون موزیسین از خیلی چیزای زندگیش زده و در اخر میبینه اینطوری میشه خیلی از نظر روحی ضربه ی بدی میخوره…
این مسئله تو ایران خیلی داره بیشتر میشه
چون چندین سال تو گوش مردم موزیک بد رو فرو کردنو مردم تواناییه تشخیص موزیک خوبو بدو ندارن
و این خب اون موزیسین رو اذیت میکنه این مسئله
زیبا بود و لبخند به لبم گذاشت،ولی واقعی نبود.
بله نیاز به موسیقی از هر دوره ای بیشتره و به موسیقی امثال ما نیازی نیست، ما هم هرگز توقع راکستار بودن یا شهرت آنچنانی از موسیقی نداشتیم، در اصل توقع ما از موسیقی چیزی بیشتر از یه ذهن آسوده و یه حال خوش نبود، مشکل ما از دلار ۲۳ هزار تومنی این نیست که “ای بابا دیگه نمیتونیم مدل کاستم شاپ رو بخریم”؛ مشکل من و امثال من اینه که یا باید با نزدیک به سی سال سن برای خورد و خوراک و کرایه ماشین دست جلوی پدر هامون دراز کنیم یا از ساعت ۷ صبح تا ۹ شب کار کنیم تا بتونیم توی یه لونه مرغ فقط به زنده بودن ادامه بدیم.
مشکل ما اینه که خونی برای ما نمونده که به این موسیقی تزریق کنیم، مشکل ما اینه که سازی که کادوی تولدمون بوده رو برای شهریه ی یه سال دانشگاه یا اجاره ی یه ماه خونه یا هزینه ی بستری شدن یه هفته تو بیمارستان باید بفروشیم، اونم اگه کسی بتونه به قیمت خودش بخره ازمون!
مشکل دلار نیست، مشکل آدمان؛ تو به این مردم نمیتونی خوراک خوب بدی، ما دلمون پر درده اگه ما بخوایم حرف دلمونو بزنیم مردمی که خودشونم پر دردن توان شنیدنشو ندارن، مردم میخوان خودشونو گول بزنن، مردم دوست دارن برن زندگی های لاکچری رو توی اینستاگرام نگاه کنن، نمیخوان یادشون بیاد تو چه منجلابی دارن دست و پا میزنن. مردم به موزیک ما نیازی ندارن، مردم به رقص و پایکوبی نیاز دارن، به جلف بازی های خنده دار نیاز دارن، به حرف دل پولدارای بی غم نیاز دارن تا یاد بگیرن چجوری ادای اونا رو در بیارن. تازه گیریم صدای ما رو هم شنیدن، چی ازش در میاد؟ نهایتش میگن “دمت گرم داداش ادامه بده”… باشه چشم 🙂
در ضمن؛ یک عدد P-Bass استاندارد مشکی که از همین گیتار ایران خریداری شده برای فروش موجوده.
حرفتون کاملا صحیح با اجازه من یک بندش استوری میکنم با منبع.ولی متاسفانه جامعه ما چیزی انگار دوس ندارن جز راجب عشق و عاشقی بین دختر پسر بشنون.حالا عشقم باشه ما عشقای دیگ هم داریم.ولی خود من به شخصه از درد جامعه کار میزنم یا کلا از دوستان اینکار انجام میدن ولی اونجوری ک باید شنیده نمیشه.برای شنیده شدن راهی جز پول خرج کردن نداریم واقعا.مگر اینکه جایی غیر از اینجا باشیم.اگر بازم راهی به نظرتون هست خیلی خوب میشه ک یک مقاله راجب شنیده شدن موزیک بزارین ک مخاطب بیشتری بهت گوش بدن
با سلام ،
به قول شاعر : جانا سخن از جانب ما می گویی …
استاد گرامی ، هنر در هر شکلش آرامش بخشِ جانِ جامعه است ، و موسیقی یکی از برترین و پر مخاطب ترین آنهاست .
اما موسیقی امروزِ ما به جز تعداد مشخص و انگشت شمار که دلنشین و عالی هستند بقیه همه تکراری … تکراری و تکراریند … انگار بویی از هنر نبرده اند و سِری دوزی شده اند …
ای کاش هم هنرمندانِ واقعی ما گلچین شده بودند و هم انتخابهایشان با دید هنری و گلچین شده بود تا نه تنها لذت شنیدن موسیقی خوب فراهم می شد بلکه الگوی خوب برای هنرمندان آینده و کسانی که دنبال موسیقی خوب هستند بود …
🙏
چه مقالهی شسته رفتهی مفیدی بود
بسیار مفید بود
تکرار سبک چیزی کاملا بجا بود
این روزها نمیشود گفت تکرار ملودی، بلکه باید گفت تکرار سبک ملودی و البته اشعار.
این روزها ما همه منتظر انتشار یک موزیک جدید هستیم اما وقتی منتشر میشود و به آن گوش میدهیم، اگر کمی در سبک آن موشکافانه وارد شویم، میفهمیم که سبک موزیک تکراریست.
و همین باعث خسته شدن گوش میشود
موزیک باید به گونه ای باشد که با هربار گوش سپردن به آن تازگی احساس شود.
و هی بگوییم ای کاش این آهنگ تمام نشود و از ثانیه ثانیه اش لذت ببریم.
نه اینکه منتظر باشیم فوری موزیک تمام شود و برویم سراغ آهنگ بعدی.
ما امروز بیشتر از دیروز منتظر نو آفرینی در سبک موسیقی هستیم…
و امید داریم که شخصی پیدا شود فرهنگ موسیقی را خالصانه یاد مردم دهد
تا دیگران هم نظری و حرفی برای دادن و گفتن در باره یک ترک داشته باشند.
یه دنیا ممنون از اینکه شجاعت به خرج دادید و حرف دلمون رو به زیبایی بیان کردید. واقعا شرایط سختی هست. خیلی سخت…
کاملا درسته و البته من تمام نظرات رو(البته تا اینجا😂)خوندم و همه راست میگن.نمیشه کاریش هم کرد.برای مثال توی این کشور چه بسیار هنرمندان نوجوان داریم که بسیار با استعدادن همه هم که نمیتونن برن عصر جدید دیده شن😂باید از این هنرمندان حمایت بشه. یکیش همین اقای مانی مشهوری. مانی جان نمیدونم این کامنتو میخونی یا ن ولی کارت درسته و به همین راهت ادامه بده. میدونم سخته منم تقریبا توی وضعیت مشابه هستم ولی خب کاریش نمیشه کرد و باید ی سری جاها ادم از ی سری خوشیاش بزنه تا موفق شه. متاسفانه توی کشور ما همه یا باید مهندس شن یا پزشک. تازگیا دارن به رشته علوم انسانی هم بها میدن ولی هنر هنوز هم همون دید رو داره و مردم هنرمندارو تا معروف نشن عجیب غریب میبینن.در مورد موسیقی هم باید بگم تا وقتی که خواننده هایی داریم که چهارتا های های هوی هوی میکنن البوم میدن میرن بعد مردمم عین چی طرفداریشونو میکنن و باعث میشن این آقا رکورد کنسرت داشتن رو بشکنه(اصلا منظورم حامد همایون نیستا) ما نمیتونیم پیشرفت کنیم.موسیقی ایران ی زیر و رو شدن اساسی میخاد. ی چیزی که باعث ماهم موسیقی در جهان مطرح شه. الان به جز استاد شجریان که جهانی هستن خیلی توی دنیا از موسیقی ما کسی نمیدونه چون هنوز راه خودمونو پیدا نکردیم. به امید روزی که پیدا نشه کسی از روی تنگدستی سازشو بفروشه یا کنار خیابون نوازندگی کنه.هنرمند حمایت میخاد همین وبس
واقعاً امیدوار شدم به اینکه هنوز اساتید و موزیسین هایی مثل شما وجود دارند با نوع نگرش ، درست و البته همراه با زمانه ما و دنیا ، تاثیر گذار بودن این متن به اندازه ای هستش که هر کسی اون رو می خونه به فکر فرو میرود ، و قصد من از این منشن این بود که بگم اگر همین سخنان رو به صورت گفتاری و در قالب یک کلیپ منتشر کنید تاثیر دو چندانی خواهد داشت ، البته با تمام حملات و نقد های مغرضانه و تنش هایی که بعد از انتشار چنین سخنانی پیش خواهد آمد ،ولی باز هم برای بیشتر شنیده شدن و تاثیر گذاری بیشتر انتشار این سخنان به صورت گفتاری رسالت شماست و در تاریخ موسیقی ما ماندگار خواهد شد و نگرش افراد زیادی را تغییر خواهد داد ،مخصوصا نوجوانان و جوانان که تحت تأثیر تبلیغات و بازاریابی های صنعت موسیقی ایران که صرفاً جنبه مادی را اولویت قرار داده و هر سم مهلکی را به اسم موسیقی به خورد مخاطبان اکثرا نوجوان و جوانی می دهند که فکر می کنند موسیقی خوب یعنی موسیقی مارکت فعلی، یعنی حواشی داشتند یعنی چهره خوب داشتند یعنی هیکل خوب داشتند و در این رویه تکراری، اصل موضوع که موسیقی و تولید اثار خوب است باز به حاشیه می رود ، ای کاش موزیسین های ما سخنان شما را درک کنند و این چرخه باطل بالاخره از حرکت باز بایستد و چرخه پویا و توانمند دیگری ایجاد شود که هدف از آن بیش از هر چیز دیگری ابتدا خوشایند صاحب اثر باشد نه صرفاً ساخته شده برای ارضای نیاز بازار فعلی ،تا این چرخه تغییر کاربری ندهد، هیچ اثر خلاقانه و ماندگار و در خور توجه ای خلق نخواهد شد و این ممکن نیست مگر با تغییر دیدگاه و خروج از این چرخه باطل هرز چرخ .امیدوارم حرف های شما در قالب صوتی و یا تصویری در فضای مجازی منتشر شود و ذهن های سرگردان را در مسیر درست قرار دهد.
معلومه یه آدم روشنفکر و با سواد این مطلبو نوشته، خدا عمرت بده
کاش این مطلبو به صورت یه فیلم انگیزشی توی استودیوت ضبط و پخش کنی. لینکشم بزار ما بفهمیم.