شاید با خود فکر کنید که یک گیتاریست بزرگ و مشهور همچون استیو مورس (Steve Morse) هیچگاه در زمینه نوازندگی دچار مشکل نمیشود و در مسیر پیشرفت خود دچار سکون نخواهد شد؛ اما در حقیقت، چنین نوازندهای نیز مثل ما انسان است و ممکن است با چنین مشکلی مواجه شود. با این حال، از آنجا که او استیو مورس است و یک استاد بلامنازع در دنیای گیتار الکتریک به شمار میرود، راههایی بسیار مفید را پیدا کرده است که با استفاده از آنها میتواند خود را از این شرایط دشوار نجات دهد.
وی در این باره گفته است: «من متوجه شدهام که تغییر نقطه دید فرد به نوازندگی، همیشه کمککننده است. یکی از روشهایی که میتوانم با استفاده از آن زاویه دید خود را تغییر دهم، این است که محدودیتهایی را برای خود در نوازندگی تعیین کنم. ما بهصورت ذاتی به سراغ راههایی آسانتر میرویم و به همین خاطر نیز نوازندگی ما شکلی خاص به خود میگیرد.»
مورس افزوده است: «فرض کنید که شما بیشازحد از الگوها یا باکسها استفاده میکنید. در این شرایط، میتوانید با خود بگویید که من تنها در دو سیم D و G به بداههنوازی خواهم پرداخت. به این شکل، برای اینکه اکتاو را تغییر دهید، باید دست فرتگیری خود را بهشکلی قابل توجه بر روی دسته ساز حرکت دهید. با این تغییر کوچک، نوازندگی شما شکلی خطیتر به خود میگیرد که برخی از اوقات میتواند جذابیت آن را افزایش دهد. ممکن است که این کار کمی غیرمنطقی به نظر برسد و کار را برایتان دشوار کند؛ اما با محدود کردن خود و کم کردن امکاناتی که در اختیار دارید، راه خود را برای نوازندگی بهشکلی کاملاً جدید باز میکنید که تا به امروز، هیچگاه آن را امتحان نکرده بودهاید!»
اما مورس علاوه بر این، یک روش دیگر را نیز توصیه میکند که کارکردی مشابه دارد و بسیاری از متخصصان عرصه آموزش گیتار نیز به اهمیت آن اشاره کردهاند. او در این باره گفته است: «فرض کنید در حال نواختن یک الگوی آکوردی آشنا هستید. حال، بکوشید برای نواختن این الگو روی سیمهای مختلف، تنها از انگشت سوم و چهارم خود استفاده کنید. با چنین کاری، مجبور میشوید روشهایی مختلف را برای جبران این محدودیت بهکار بگیرید. من بهشخصه عاشق این کار هستم! با محدود کردن امکانات خود در نوازندگی، روشهایی جدید را برای انجام دادن آن میآموزم و پس از آن تمرین، زمانی که انگشتان دیگر خود را نیز وارد معادله میکنم و محدودیتها را از سر راه خود برمیدارم، کارهایی را انجام میدهم که هیچگاه فکر نمیکردم قادر به انجام آنها هستم!»
اما همانطور که انتظار میرود، این تنها نکتهای نیست که مورس به نوازندگان توصیه میکند. بلکه او با پیشینه فوقالعاده خود در نوازندگی و ایفای نقش گیتاریست در یکی از مشهورترین گروههای موسیقی راک در دنیا، یعنی دیپ پرپل (Deep Purple)، نکات و توصیههای دیگری را نیز برای گیتاریستهایی در تمام سطوح مهارتی در نظر گرفته است که در ادامه، چندی از مهمترین موارد آنها را با شما در میان میگذاریم. از نظر استیو مورس، شاید برخی از این نکات کمی عجیب باشند، اما مطمئناً در تبدیل شدن به یک نوازنده بهتر، کمکی شایان به شما خواهند کرد!
۱- تمرین خود را به سه بخش تقسیم کنید
«جلسه تمرین را با کار کردن بر روی تکنیک نوازندگی خود آغاز کنید و هر بار که مرتکب خطایی میشوید، آرامتر ادامه دهید تا کاملاً آن را درک کنید. بخشی که اشتباه نواختهاید را بهصورت مجزا بنوازید و اشتباه خود را تحلیل کنید تا دلیل آن را بهخوبی متوجه شوید. سپس، یک تمرین تکرارشونده را برای همین بخش بهخصوص ترتیب ببینید و آن را آنقدر بنوازید تا به آن مسلط شوید و دیگر هیچ اشتباهی در نواختن آن مرتکب نشوید! برای مثال، من خود تمریناتی را تدارک دیدم که با انجام آنها، توانستم پیک زدن رو به بالای خود در سیم B و پیک رو به پایین در سیم E گیتار را عمیقاً بهبود دهم.»
«بخش دوم جلسه تمرین، “اکتشاف” نام دارد. در این بخش، باید سعی کنید قطعهای جدید بسازید، کار خود را ضبط کنید و سپس به آن گوش کنید تا خود ببینید که نقصهایتان در کدام نقاط است و چگونه باید آنها را برطرف کنید. به هیچ وجه از این بخش رد نشوید و حتماً در تمامی جلسات تمرینی خود آن را بهطور کامل انجام دهید؛ زیرا تأثیر آن در ارتقای مهارت نوازندگی بسیار زیاد است و از این رو، پروسهای ارزشمند است.»
«حال به بخش آخر و جذابترین بخش تمرین گیتار میرسید. این بخش، “پاداش” نام دارد و در آن، پس از آن که بخشهای تکنیک و اکتشاف را بهشکلی صحیح انجام دادید، هر آنچه دوست دارید را مینوازید! در بخش پاداش میتوانید هرچقدر که میخواهید دیوانهبازی کنید و یا آثاری که نواختن آنها برایتان آسان و لذتبخش است را بنوازید. پس از دو مرحله سخت تمرین، این بخش حق شماست و باید از آن لذت ببرید!»
۲- اهدافی واقعگرایانه برای خود تعیین کنید و به آنها متعهد بمانید
«انسان ذاتاً به اهدافی غیرواقعی و کمالگرایانه تمایل دارد. ممکن است با خود بگویید که میخواهم این قطعه را تا ماه دیگر با سرعت ۲۰۰ ضرب در دقیقه بنوازم! چنین هدفی بهخودیخود بد نیست؛ اما سعی کنید این مسیر را با اهدافی واقعگرایانهتر شروع کنید. در واقع، به جای اینکه خود را متعهد به رسیدن به هدفی کنید که نمیدانید آیا میتوانید به آن دست یابید یا خیر، چرا هدفی برای خود تعیین نمیکنید که از دستیابی به آن اطمینان دارید؟»
«برای مثال، این مورد یک هدف است که هر کسی میتواند به آن دست یابد: با خود بگویید که من در این جلسه، ۳۵ دقیقه را صرف تمرین مفاهیم تکنیکی گیتار میکنم و سپس، استراحتی کوتاه انجام میدهم. این یک هدف واقعگرایانه است. از خود انتظار نداشته باشید که ۳ ساعت کامل را بدون استراحت صرف تمرین کنید؛ زیرا هیچکس قادر به انجام این کار نیست! شاید هم کسانی باشند که بتوانند چنین کاری را انجام دهند؛ اما منظور من این است که بسته به تواناییهای خود، اهدافی منطقی تعیین کنید و دائماً سعی در دستیابی به آنها داشته باشید. با دوری از تعیین اهداف دور از دسترس، استرسی کمتر در پروسه یادگیری گیتار تجربه خواهید کرد و به این شکل، عملکردی بهتر نیز در نوازندگی خواهید داشت!»
۳- هویت حقیقی خود را حفظ کنید
«اگر به آنچه مینوازید واقعاً باور داشته باشید و آن را با عشق ابراز کنید و به نمایش بگذارید، مطمئناً بهسرعت به قلب مخاطبین راه پیدا میکنید! به این شکل، شما توانستهاید با ساخت یک اثر هنری، بر روی مجموعهای از افراد تأثیر بگذارید. در واقع، موسیقی یک روش برای برقراری ارتباط با دیگران است و به همین منظور نیز ابداع شده است. از نظر من، بهترین روش برای ارتباط با مردم نیز همین روش است!»
«من از چندین سال پیش این رویکرد را پیش گرفتم. به یاد دارم که در سالهای اول فعالیت حرفهای گروه موسیقیمان، مسئول برنامهریزی رویدادها و کنسرتهای ما که دیکسی درگز (Dixie Dregs) نام داشت، به من گفت: اگر پافشاری بر روی ساخت موسیقی بیکلام را رها میکردی و یک خواننده استخدام میکردی، میتوانستم برایت پولی هنگفت درآورم! من کمی به حرف او فکر کردم و گفتم: نه؛ گروه موسیقی ما همین است که هست و هویت ما همین است که میبینی. ما به آنچه میساختیم و مینواختیم با تمام وجود باور داشتیم و عاشق این کار بودیم. هیچگاه در صحنه موسیقی راک به ستاره تبدیل نشدیم و مبالغی میلیون دلاری نیز درنیاوردیم؛ اما هویتی خاص داشتیم و همواره آن را حفظ کردیم. موسیقی ما چیزی در خود داشت که فقط ما قادر به ارائه آن بودیم و مخاطبینی که این هویت خاص را میپسندیدند، تا آخر فعالیتمان با ما همراه بودند.»
۴- از دنیا بیاموزید
«این نکته نهتنها برای کار و نوازندگی گیتار شما مفید است، بلکه میتواند نقشی مثبت در کل زندگی شما نیز داشته باشد. بدانید که هر کسی، موهبتی خاص از خدا دریافت کرده است. این موهبت، در هر فردی متفاوت از دیگری است و بهروشی متفاوت در میان تمام افراد تقسیم شده است. اما هرچه باشد، به اندازه تمامی استعدادها و مهارتهای شما ارزشمند است. در واقع، هیچگاه فکر نکنید که از فردی دیگر مهمتر هستید؛ زیرا چنین نیست! همچنین فکر نکنید که نمیتوانید از دیگر افراد چیزی بیاموزید؛ زیرا هر فردی، نکته و رهنمودی در اختیار دارد که میتواند آن را به شما ارائه کند و به این شکل، دری جدید را به روی شما بگشاید.»
«این امر طبیعتاً در مورد همگروهیانتان نیز صدق میکند، اما میتواند حتی برای افراد دورتر، همچون افرادی که حول فعالیتهای گروه موسیقی خود با آنها ارتباط برقرار میکنید نیز وجود داشته باشد. برای مثال، به افرادی که در محل اجرای شما کار میکنند یا نقش تدارکات گروه شما را دارند بیشتر دقت کنید و زمانی را به گفتگو با آنها اختصاص دهید. در این مواقع، خوب به صحبتهای این افراد گوش کنید؛ زیرا ممکن است چیزی در میان حرفهای آنها وجود داشته باشد که نکتهای مهم را به شما بیاموزد. من بهشخصه شیفته یادگیری از دیگران هستم!»
«هنرمندانی را دیدهام که درست پس از رسیدن به موفقیتی نسبی، از لحاظ شخصیتی تغییر میکنند. آنها فکر میکنند که از دماغ فیل افتادهاند و دیگر به توصیهها و انتقادات افراد دیگر گوش نمیکنند. در واقع، میتوان گفت که شهرت، بسیاری را متکبر میکند! اما بالاخره زمانی فرا میرسد که همین تکبر، نقشی منفی را در شهرت آنها ایفا میکند. وقتی افراد را از زندگی خود دور میکنید، چگونه میخواهید بر روی آنها تأثیر بگذارید؟ از نظر من، چنین چیزی ممکن نیست.»
۵- از قانون «نُه از ده» پیروی کنید
«من چند هفته پیش از روز اجرای خود، روشهای جدیدی را به برنامه تمرینی خود میافزایم. برای مثال، اگر قرار باشد بهصورت فردی تمرین کنم و کسی در کنارم نباشد که با او به همنوازی بپردازم، ترکهایی را میسازم و در آنها، صداهایی که قرار است در حین اجرای زنده در کنار صدای ساز خود داشته باشم را نیز شبیهسازی میکنم. این شکل از تمرین، پویایی نوازندگیام و فشردگی و شدت نتهایی که برای آن انتخاب میکنم را بهکلی تغییر میدهد.»
«کار دیگری که در تمرینات اجرای زنده خود انجام میدهم، این است که بهصورت ایستاده به نوازندگی میپردازم. در حین این کار، شما عضلاتی متفاوت را در دست و پای خود نسبت به حالت نشسته مورد استفاده قرار میدهید. خوب است که از مدتها قبل، بدن خود را در شرایط اجرای زنده قرار دهید و آن را بهطور کامل آماده کنید. کار دیگری که در حین تمرین برای اجرای زنده میکنم، این است که میکوشم سه اثر خود را بدون توقف و بدون هیچ نقصی بنوازم. اگر در این حین دچار اشتباهی بشوم، این تمرین را از اول شروع میکنم تا این بار بتوانم در نواختن بینقص آنها موفق شوم. در این مسیر، من از قانون «نُه از ده» پیروی میکنم؛ به این صورت که اگر یک اشتباه کنم، باید بتوانم آن بخش را نُه بار بدون غلط بنوازم. بدین منظور، هر بخش اشتباه در نوازندگی خود را آنقدر تکرار میکنم تا دیگر مشکلی در نواختن آن نداشته باشم. این روش به نظر دشوار میرسد و واقعاً هم دشوار است؛ اما مزایای فوقالعادهای دارد! با اجرای صحیح این تمرین، شما میتوانید یک قطعه یا حتی یک اجرای کامل را بدون کوچکترین غلط و با احساس و تسلطی بالا بنوازید.»
امیدواریم که با مطالعه این نکات از زبان یکی از بهترین گیتاریستهای موسیقی راک، اکنون بتوانید رویکردی بهتر در یادگیری نوازندگی گیتار داشته باشید و اجراهایی درخشان و بینقص را در صحنههایی بزرگ از خود به نمایش بگذارید! اگر شما نیز در زمینه آموزش گیتار فعالیت میکنید، لطفاً تجربیات ارزشمند خود که به تسهیل روند یادگیری کمک میکنند را با ما و مخاطبان گیتار ایران در میان بگذارید.
منبع: GuitarPlayer
نویسنده: Joe Bosso
مترجم: امیر تولی