اشتباه کردن ویژگی هر انسانی است و هیچ نوازندهای هم با خطا بیگانه نیست. هر نوازندهای که مدت زمان زیادی بر روی استیج اجرا کرده باشد، به احتمال زیاد خاطراتی از خرابکاریهایش برای بازگو کردن دارد. این لحظات، از لحظه پاره شدن استرپ گیتار و افتادن گیتار از دست نوازنده تا فراموش کردن یک بخش از قطعه، باعث شکلگیری راهکارهایی برای خویشتنداری در هنگام فروپاشی همه چیز در برابر چشم تماشاگران شده است. ما از گروهی از نوازندگان باتجربه درخواست کردیم تا داستان اشتباهاتی که روی استیج مرتکب شدهاند را با ما به اشتراک بگذارند. همچنین از آنها خواستیم که به دیگران در این خصوص توصیههای مفیدی ارائه دهند.
با اینکه این هنرمندان در سبکهای مختلفی به نوازندگی میپردازند، همه آنها یک مهارت مشابه دارند: یاد گرفتهاند که شرایط ناگوار را مدیریت کنند! این افراد میتوانند روی استیج و تحت فشار زیاد، خونسردی خود را حفظ کنند و در سختترین شرایط نیز تمرکز خود را از دست ندهند.
جیمی استیلوی (Jamie Stillway)
این گیتاریست فینگراستایل اهل پورتلند، با بیماری فراموشی موقت فرتبورد دستوپنجه نرم میکند. او در این مورد میگوید: «من خرابکاریهای زیادی را پشت سر گذاشتهام؛ از آشفتگیهای متعدد در نحوه پخش صدای ساز در سالن گرفته تا نواختن نت اشتباه با بلندترین صدای ممکن! حتی یک اجرای کامل را هم از سر گذراندهام بدون اینکه متوجه شوم در طول کل اجرا که از قضا بهصورت ایستاده هم بوده است، زیپ شلوارم باز بوده است!»
«اخیراً نوازنده منتخب جلسه ماهانه انجمن گیتار در ایالت اورگن بودم. با فراغبال به آنجا وارد شدم و تصمیم گرفتم بدون ستلیست اجرا کنم. از آنجا که حضار علاقهمند به گیتار کلاسیک به نظر میرسیدند، فکر کردم که تنظیم اجرای خودم از آهنگ Danza اثر انریکه گرانادوس (Enrique Granados) را بنوازم (قطعهای که برای اغلب نوازندگان گیتار کلاسیک، یک نقطه عطف است). داستان چگونگی یادگیری آن در دبیرستان را برای آنها تعریف کردم و اینکه چگونه وقتی ۱۶ ساله بودم در یک رسیتال آن را اشتباه نواختم و اینکه چگونه نت موسیقی آن را پس از چند سال مجدداً در گوشهای پیدا کردم و وقتی که دوباره آن را نواختم، بسیار متفاوت به نظر میرسید و از لحاظ موسیقایی بسیار منطقیتر بود.»
«بعد از اتمام داستان و معرفی آهنگ، آماده شروع قطعه بودم، اما ناگهان متوجه شدم که نحوه نواختن آن را به خاطر نمیآورم. در واقع این قطعه انتخاب عاقلانهای نبود؛ زیرا مدتی بود که آن را اجرا نکرده بودم. در ذهنم مدام به این فکر میکردم که این قطعه در می مینور است و با آکورد پنجم شروع میشود؛ اما وقتی که به دست چپم نگاه کردم، نمیدانستم که چگونه آن را انجام دهم. جالب اینجاست که این اتفاق برای من قبلاً نیز در کنسرت و همیشه درست در لحظه پیش از شروع آهنگ، رخ داده بود. در این مواقع ذهنم کاملاً خالی میشود و من به چیزی که فراموشی موقت فرتبورد (TFA) میگویم، مبتلا میشوم. وقتی در چنین موقعیتهایی قرار میگیرم، بیشتر مواقع صادق و روراست هستم؛ بهخاطر اینکه دوست دارم بر روی استیج رفتاری نسبتاً خودمانی داشته باشم. به خودم و مخاطبین گفتم: این قطعه چطوری بود؟ خلاصه آنکه چند نت را اشتباه نواختم، اما پس از آن خوب پیش رفت. حافظه عضلانی نجاتم داد!»
«به نظر میرسد که برخی از مخاطبان از این لحظهها لذت میبرند و انگار این لحظات باعث صمیمیتر شدن فضا میشوند. شاید این حرف من کلیشهای به نظر برسد؛ اما شما بهمحض اینکه روی لحظه حال تمرکز کنید و از اشتباهات گذشته عبور کنید، از پس هرگونه خرابکاری در اجرا برمیآیید. من متوجه شدهام که نمیتوانید مانع ورود افکار منفی شوید؛ اگر این قضیه را نپذیرید، محکوم به شکست هستید!»
فرد لونبرگ-هولم (Fred Lonberg-Holm)
این آهنگساز و بداههنواز ساکن شیکاگو، دیدگاه تازهای درباره اشتباهاتش ارائه میدهد: «من بهنوعی در دنیای پس از اشتباه زندگی میکنم و خیلی وقت پیش نگرانی از بابت اشتباهات را رها کردم. وقتی بچه بودم، شنیدم که بنی گودمن (Benny Goodman) گفته که وقتی در تکنوازی مرتکب اشتباه میشوید، باید دوباره آن را تکرار کنید تا به نظر عمدی بیاید! این حرف تأثیر زیادی بر روی من گذاشت.
مورتون فلدمن (Morton Feldman) در جایی گفته که او زمانی به یک آهنگساز حرفهای تبدیل شد که آثار خود را مستقیماً و در همان دفعه اول با جوهر مینوشته است تا هیچ راهی برای اصلاح نوشتهاش باقی نماند. این کار شبیه فیلم Pee-wee’s Big Adventure است؛ وقتی پی-وی هرمن از دوچرخهاش میافتد، اما بلند میشود و میگوید: از قصد زمین خوردم. فکر میکنم که گودمن، فلدمن و پی-وی همگی در مورد اشتباهاتشان همعقیده بودند.»
«بهعنوان یک بداههنواز فکر میکنم که هیچ نت اشتباهی وجود ندارد؛ اما نت دوم اشتباه وجود دارد. موقعی که اشتباه میکنید، فقط نیمپرده با یک نت درست فاصله دارید. بنابراین نتی که نت اشتباه را تصحیح میکند، همیشه در دسترس شماست (مانند آپوجیاتوراهایی که چارلی پارکر مینواخت).»
«یک بار از من درخواست شد که قطعهای را از یک رهبر گروه معروف شیکاگو بنوازم. نوازندگی دقیق آن قطعه به دلیل وجود رویدادهای عجیبوغریب و تغییر دائمی کسر میزان، بسیار دشوار بود. در این میان رهبر گروه به نوازنده ویبرافون نگاه کرد و گفت: اینو من نوشتم؟ برخلاف بقیه ما که بهسختی از پس اشتباهات برمیآییم، نوازنده ویبرافون خود را رها کرده بود و بداههنوازی میکرد. نکته اینجاست که گاهی اوقات باید به حرکت رو به جلو ادامه دهید. در یک گروه همنوازی، شما باید کارتان را به بهترین نحو انجام دهید. همچنین باید اشتباهاتتان را هم بپذیرید.»
ریچل برینگر (Rachel Barringer)
نوازنده ویولنسل اهل بوستون که در موسیقی مدرن تخصص دارد، یک موقعیت ناگوار در رسیتال را به یاد میآورد: «وقتی دانشجوی کارشناسی بودم، با یک خواننده و نوازنده هارپسیکورد، در حال اجرای باسو کنتینوئو بودم. در حین اجرا، نگاه خود را از نت موسیقی به سمت دیگری معطوف کردم و پس از چندی، اصلاً نمیتوانستم جایی که بودم را پیدا کنم. به همین دلیل ناگهان نواختن را متوقف کردم، قیافه پوکر فیس به خود گرفتم، حدود ۳۰ ثانیه صبر کردم، جایگاهم در موسیقی را پیدا کردم و ادامه دادم. قلبم تندتند میزد، صورتم داغ شده بود و خجالت میکشیدم! اما معلوم شد که هیچکس بهجز خواننده و نوازنده هارپسیکورد، متوجه این وضعیت نشده و اوضاع آنقدرها هم بد نبوده است.»
اریک اسکای (Eric Skye)
استاد گیتار آکوستیک اهل پورتلند اورگان، به این موضوع میپردازد که چگونه خرابکاری یک نوازنده میتواند یک نوع بداههنوازی درخشان باشد!
«چند سال پیش در یک کلاب جز، به همراه یک نوازنده بیس و درامر بزرگ مینواختم. ما داشتیم قطعه All the Things You Are را مینواختیم. اجرای این قطعه، با مدولاسیونهای پیچیدهاش، نسبتاً دشوار است؛ اما من در طول سالها، آن را بارها نواخته بودم و بهخوبی جزئیات آن را میشناختم. این اجرا، آخرین آهنگ پیش از استراحت بود. اتفاقاً میدانستم که تعداد زیادی از نوازندگان جز و اساتید ماهر در شهر بودند تا ما را محک بزنند. در میان تکنوازیام، خیلی ناموزون و خارج و به نوعی کاملاً گم شدم؛ مانند گم شدن در قطارهای هند! این موضوع مدتی طولانی ادامه داشت و تلاش برای بازگشت هم بسیار مفتضحانه بود. وقتی زمان استراحت فرا رسید، مجبور بودم از وسط تماشاگران خارج شوم؛ پیادهروی در نهایت شرم! اما دو مدرس موسیقی جز ایستادند و چیزهای شبیه به این گفتند: ایدههای فوقالعادهای در لیدین دومینانت دارید! این مسئله نشان میدهد که یک شنونده غریبه ممکن است دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به موسیقی شما داشته باشد.»
کالی رز (Cali Rose)
این خواننده، ترانهسرا و نوازنده یوکللی اهل لسآنجلس، به گرمی و شوخطبعی از اشتباهاتش استقبال میکند. «من همیشه روی استیج خرابکاری میکنم. در واقع اگر این کار را نکنم، مثل یک معجزه است. بالاخره ما انسان هستیم و من بیشتر عمرم در حال اجرا بودهام. وقتی اشتباه احمقانهای مرتکب میشوم، با شوخطبعی با آن مواجه میشوم؛ زیرا فکر میکنم اگر مخاطب بداند شما با اشتباه کردن مشکلی ندارید، از شما حمایت و پشتیبانی میکند. منظورم این است که بیخیال! شاید فقط یک یا دو نت در حد نیمپرده نادرست نواخته شود، مگر زمین به آسمان رفته است؟ یکی از دوستانم که یک نوازنده پیانوی معروف جز است به من میگوید که وقتی روی استیج سوتی میدهد، همان اشتباه را در ادامه آهنگ تکرار میکند تا تماشاگران فکر کنند که بخشی از اجراست!»
«بعضی اشتباهات هم میتوانند منجر به اکتشافات غیرمنتظره و شگفتانگیز شوند. این داستانی است که زندگی من را بهعنوان یک نوازنده تغییر داد: سالها پیش در کنسرت لیندا رانستد (Linda Ronstadt) شرکت کردم. در آن زمان او فردی موفق بود و موسیقی او در صدر جدول آثار پُرفروش قرار داشت. لیندا و گروهش شروع به نواختن یکی از آهنگهای پرطرفدار خود کردند؛ اما در میانه آهنگ او دستانش را تکان داد، نوازندگان را متوقف کرد، به سمت میکروفون خم شد و با صدای بلند فحشهای زشتی داد که تا شهر مجاور هم شنیده میشد! تماشاگران دیوانه شدند و هلهله و دادوفریاد کردند. از اینکه دیدم این هنرمند، مقابل تماشاگران زیادی مرتکب اشتباه بزرگی شده، گروه را متوقف کرده، نارضایتی از خودش را بیان کرده و دوباره کارش را شروع میکند، خیلی خوشحال و آسودهخاطر شدم و از آن الهام گرفتم.»
سخن آخر
همانطور که در این مطلب دیدیم، اشتباه کردن در اجرای زنده، منحصر به نوازندگان مبتدی نیست و حتی موزیسینهای حرفهای نیز مرتکب اشتباهات بزرگ میشوند. مهم این است که در لحظهای که نحوه نواختن قطعه مورد نظر را فراموش میکنید، استرپ گیتار از دکمههای استرپ جدا میشود، سیم ساز پاره میشود یا چند نت را اشتباه مینوازید، به اعصاب خود مسلط شوید و روی بازگشت به مسیر صحیح تمرکز کنید و نوازندگی را ادامه دهید. امیدواریم که مطالعه این مقاله، نگرانیهای شما برای اجرای زنده را کمتر کرده باشد و بتوانید بهترین عملکرد خود را برای مخاطبانتان به نمایش بگذارید.
منبع: Classical Guitar Magazine
نویسنده: Adam Perlmutter