باز هم ایراد سخن در باب گیتار ! در ادامه مقالات گذشته درباره گیتار و انواع آن، این بار به گیتاری میپردازیم که بسیار محبوب است و ارزش اختصاص دادن یک مبحث ویژه و جداگانه را دارد.
گیتار کلاسیک
ورود من به دنیای گیتار، با یک گیتار کلاسیک صورت گرفت. در واقع، به دو دلیل عمده، گیتار کلاسیک، اولین گیتاری است که اکثر افراد کار را با آن شروع میکنند؛ نخست اینکه نمونههای ارزانقیمت فراوانی از این گیتارها در بازار یافت میشود و دوم اینکه سیمهای نایلونی این گیتارها، حسی نرم و راحت زیر انگشتان دارند. البته به اشتباه اینطور جا افتاده که گیتار کلاسیک باید اولین گیتاری باشد که یک مبتدی برای شروع خریداری میکند. سیمهای این نوع گیتار از نایلون ساخته شده و به همین دلیل، سازهای نسبتاً نرمتری هستند. بهصورت معمول، گیتارهای کلاسیک در انواع بسیار ارزانقیمت و بیکیفیت ساخت کشورهای شرق دور، در بازار بهوفور یافت میشوند. این گیتارها که از چوبهای پرسشده و نامرغوب ساخته شدهاند، معمولاً بهعنوان هدیه برای خردسالان خریداری میشوند. ولی اگر با مدلهای بالای این نوع گیتار (مثلاً گیتاری که ساخت اسپانیا یا یک گیتار ساز مشهور باشد) برخورد کرده باشید، قطعاً عاشقش شدهاید. به خاطر داشته باشید که گیتار کلاسیک را از زاویهای متفاوت نگاه کنید و هرگز آن را با نوادههای سیم فلزیاش مقایسه نکنید. گیتارهای کلاسیک، شاید بهظاهر شباهتهایی با آکوستیک های فلت تاپ داشته باشند، ولی آنها برای نواختن با انگشت (fingerpicking) ساخته شدهاند و چندان (و شاید ابداً) مناسب سبکهای پاپ، راک و بلوز نیستند. از آنجا که گیتارهای کلاسیک پدربزرگ تمام گیتارهای سیم فلزی هستند، لازم است که کمی درباره تاریخچه آنها بدانیم.
سابقه گیتار کلاسیک
سازهای زهی، در گذشتههای بسیار دور و در اقصی نقاط دنیا ریشه دارند. نام گیتار احتمالاً از Cithara گرفته شده است که یک نوع چنگ قدیمی متعلق به یونان باستان است. اشکال و طرحهای گوناگون گیتارهای باستانی در تصاویر تاریخی اروپایی دیده میشوند. میدانیم که در سرزمینهای مجاور دریای مدیترانه، مبادلات فرهنگی زیادی بین اقوام غیرمسلمان و مسلمان صورت میگرفته است. مسلمانان آن دوره دارای فرهنگ موسیقایی زنده و عمیقی بودهاند که در آن، ساز بربط یا lute نقش مهمی ایفا میکرده است. ارتباط گیتار با اسپانیا که ریشه در قرن نوزدهم دارد، احتمالاً بسیار مرتبط با تأثیر اعراب شمال آفریقا بر فرهنگ اندلسی است؛ چرا که این اعراب بودند که ساز ایرانی عود را با خود به اروپا آوردند. به هر صورت، ایدهی سازی که سیمهایش بین هداستاک و یک بدنه گود توخالی نصب شده و نواختن آن توسط مرتعش ساختن سیمها با یک دست و فشردن سیمها روی فینگربورد با دست دیگر انجام میپذیرد، در تصاویر، داستانها و نوشتههای گوناگون دوران رنسانس به چشم میخورد.
گرچه ساختار همه این گیتارهای باستانی از یک قاعده کلی تبعیت میکند، ولی در جزئیات شکلی، اندازهای و تعداد سیمها و غیره که بیشتر مربوط به سرزمین و سازندگان آنها بوده، با یکدیگر متفاوت هستند. نوازندگان بااستعداد و سازندگان دقیق، هر دو به یک اندازه در ایجاد یک طرح قطعی و جهانشمول برای گیتارهای امروزی مؤثر بودهاند. در اواخر قرن هجدهم میلادی، وقتیکه فرانسیسکو تارگا (Francisco Tárrega) تماشاگران خود را با نحوه گیتارنوازیاش مبهوت کرد، همه از نوع گیتاری که وی مینواخت الگو برداشتند. این گیتار که توسط استاد ممتاز و برجسته گیتار ساز، آنتونیو تورس (Antonio de Torres Jurado) ساخته شده بود، نخستین نمونه از گیتاری به حساب میآید که امروزه ما آن را بهعنوان گیتار کلاسیک میشناسیم. از آنجا که هر دو این افراد اسپانیایی بودهاند، به نظر منطقی است که این نوع گیتار، گیتار اسپانیش نامیده شود.
مختصات کلیدی در طراحی گیتار کلاسیک
لازم به توضیح نیست که قبل از به وجود آمدن آمپلیفایرها هم رسایی صدای گیتار نکته بسیار مهمی بوده است. طراحی تورس با بهرهگیری از یک حفره صدای بزرگ و صفحه رویی باریک، صدایی رسا ارائه میکرد. تورس، برای مقاومسازی این صفحه رویی باریک، چند تیرکهای چوبی باریک با پترنهای هندسی معین را در سمت داخلی صفحه رویی چسباند. این تیرکگذاری که در اصطلاح بریسینگ نام دارد، به شکل یک بادبزن و در زیر صفحه رویی گیتار و در زیر بریج انجام شده بود. اگر بخواهیم دقیقتر صحبت کنیم، باید بگوییم که این نوع تقویت صفحه رویی، ابداع خود تورس نبود، ولی محاسبات هندسی دقیق او بود که باعث بهبود انتقال هماهنگ اُورتُنها شد. البته برای توصیف بهتر آن باید به زبان ریاضیات صحبت شود.
اما برای مثال، با قرار دادن بریج درست در وسط حدفاصل بین حفره صدا و لبه انتهائی بدنه گیتار، صفحه رویی تورس توانست ارتعاشات یکدستتری داشته باشد و روی فرکانسهای بنیادی نتها تأکید ایجاد کند. همین امر، تأثیر زیادی روی رساتر شدن صدای گیتار او داشت.
تُن، تکنیک و حس ساز
بهواسطه سیمهای نرم نایلونی (که جایگزین خوبی برای روده حیوانات هستند)، گیتار کلاسیک، صدای گرمتر با اَتَکهای نرمتر و بازه داینامیک فراختری ارائه میکند. ساستین این نوع گیتار کمتر است و تنشن سیمهای آن کمتر از سیمهای فلزی است و به نظر من، تُن زندهتر با هارمونیکهای زیبا تولید میکند و در نتیجه صدایی گرم، تاریک ولی واضح ارائه میدهد.
نرمی سیمهای نایلونی، یک از دلایل گرایش خردسالان و مبتدیان به نواختن گیتار کلاسیک است. این نوع گیتار کمتر نوک انگشتان را دچار درد و سوزش میکند. از آنجا که ما گیتارهای کلاسیک را با گیتارهای آکوستیک سیم فلزی مقایسه میکنیم، باید این امر را متذکر شویم که فاصله بین سیمهای گیتار کلاسیک، بیشتر از گیتار آکوستیک سیم فلزی است و اکشن آن هم بالاتر است؛ به این دلیل که گیتار کلاسیک برای نواخته شدن با انگشت طراحی شده است. همه اینها، باعث افزایش نرمی، امکان اجرای قطعات پیچیده و تو در تو و امکان اجرای همزمان ملودی و آکورد میشود.
در واقع، برای نواختن گیتار کلاسیک بهصورت صحیح، نوازنده باید بهطورکلی با رویکرد و تکنیکهای متفاوت آن را در دست بگیرد و بنوازد. پاها باید از هم باز باشند و زانوی چپ باید بالاتر از زانوی راست قرار بگیرد. نوازنده باید طوری گیتار را روی ران چپ قرار دهد که دسته گیتار نسبت به زمین، زاویه ۴۵ درجه تشکیل دهد (تارگا این حالت را متداول کرد). این زاویه ۴۵ درجه، نهتنها زاویهای ایدهآل برای انگشتان دست راست است که fingerpicking میکنند، بلکه دسترسی به نتها توسط انگشتان دست چپ را نیز آسانتر میسازد و از ایجاد احساس درد و خستگی در مچ دست چپ جلوگیری میکند. به دلیل فاصله بیشتر سیمها از یکدیگر، دسته گیتار نیز متعاقباً پهنتر است و همین امر دست چپ فرزتری را طلب میکند؛ بنابراین، سرعت، کنترل و وضوح نوازندگی، بسیار به وضعیت نشستن و در دست گرفتن ساز بستگی دارد. بعضی از نوازندگان، در این حالت، بیشازحد شقورق و خشک مینشینند؛ البته نوازندگان فلامنکو خیلی خودمانیتر و غیر رسمیتر با این ساز طرف میشوند.
متأسفانه گیتار کلاسیک، به دلیل فقدان زینگ و ساستین کافی، برای اجرای اکثر سبکهای متداول موسیقی مناسب نیست و به دلیل فقدان ثبات کوک، بههیچوجه مناسب بِند کردن و بنابراین اجرای بلوز نیست. همچنین برای نوازندگی با اسلاید نیز بسیار ناکارآمد است؛ اما آیا این موارد بدان معناست که ما با خرید گیتار کلاسیک، پول بیزبان را خرج دستیابی به صدایی نهچندان قابل توجه میکنیم؟ بههیچوجه! همین ساز، در زمان و مکان مناسب، میتواند شگفتیساز شود.
گیتارهای کلاسیک برای اجرای فلامنکو و موسیقی کلاسیک یک ضرورت مطلق هستند. هر دو این سبکها، با انگشت اجرا میشوند و اجرای این سبکها با پیک غیر ممکن است. بهعلاوه، گیتار آکوستیک سیم فلزی برای این نوع موسیقی صدایی نامطلوب ارائه میدهد. از طرف دیگر، موسیقی اسپانیش انواع گوناگونی دارد و از قطعات فولک اسپانیش گرفته تا هر سبک دیگری که به نحوی در آن حس لاتین وجود داشته باشد و از بوسا نواهای آنتونیو کارلوس ژوبیم (Antônio Carlos Jobim) گرفته تا کارهای کمپای سگوندو (Compay Segundo) را در بر میگیرد. در همه این سبکهای موسیقی، گیتار کلاسیک نقشی اساسی را ایفا میکند. حتی انریکه ایگلسیاس (Enrique Iglesias) نیز تقریباً در تمام قطعاتش از گیتار کلاسیک استفاده میکند.
قبول دارم که شاید این مثال آخری خیلی متقاعدکننده نباشد. ولی به هر صورت امیدوارم که بخش تاریخی این مقاله برایتان جالب و مفید بوده باشد. خیلی خوب است که نوازنده سابقه و تاریخچهی سازی که مینوازد را بداند.
نوشته: Lucas Frost
ترجمه: بابک آخوندی