الکسی لایهو (Alexi Laiho) یک گیتاریست سبک متال اهل کشور فنلاند بود که از سال ۱۹۹۳ تا زمان مرگ زودهنگامش در سال ۲۰۲۰، بهعنوان گیتاریست و خواننده گروه موسیقی Children of Bodom، تأثیری انکارناپذیر بر جهان موسیقی گذاشت. لایهو که به استفاده از تکنیکهایی متفاوت از سبک متال در نوازندگی، ذهن باز و انتقادپذیر خود و وفاداری خود به تجهیزات نوازندگیاش مشهور بود، با مرگ زودهنگام در سال ۲۰۲۰، شوکی عمیق به صحنه موسیقی متال وارد کرد. اما این گیتاریست مشهور میراثی غنی از خود در این جهان موسیقی به جای گذاشته است که باعث میشود نام او هیچگاه از تاریخ پاک نشود.
لایهو در نوازندگی خود به نکاتی توجه میکرد که کمتر گیتاریستی متوجه آنها میشود. همچنین ذهن باز و بدون تعصب او در موسیقی، نوازندگی بسیار جذابی را برای او رقم زده بود که کمتر گیتاریستی قادر به بازآفرینی آن است.
در این مطلب، قصد داریم به پنج رهنمود بپردازیم که الکسی لایهو برای تبدیل شدن به گیتاریستی بهتر به آنها معتقد بوده است.
در جلسات ضبط آلبوم Hexed، دهمین آلبوم استودیویی گروه Children of Bodom، الکسی لایهو باز هم از همان تجهیزاتی استفاده کرد که در نوازندگی تمامی آثار قبلی خود آنها را به کار گرفته بود.
او طی مصاحبه تلفنی با مجله میوزیک ریدار (MusicRadar)، در این باره چنین گفته است: «در بخش تجهیزات موسیقی، من در ضبط این آلبوم از هیچ وسیله جدیدی استفاده نکردهام و ستاپ من در این آلبوم نیز دقیقاً مشابه با ستاپی است که در ضبط آلبوم سال ۲۰۱۳ گروه خود، یعنی Halo of Blood به کار گرفته بودم.»
این ستاپ شامل گیتارهای الکتریک سیگنچر او که توسط شرکت ای اس پی (ESP) ساخته شدهاند و امپلیفایر Marshall JVM محبوب و قدیمی او میشد. این ستاپ بهجز این دو مورد و یک پدال کورس، هیچ بخش دیگری در خود نداشت و با وجود سادگی بسیار خود، میتوانست برای لایهو بسیار کاربردی باشد. او بعضاً از یک پدال Cry Baby نیز استفاده میکرد؛ زیرا اعتقاد داشت این پدال میتواند تربلی بیشتر را به تن گیتار الکتریک او ببخشد.
اما چیزی که در ساخت این آلبوم نسبت به آلبومهای قبلی گروه موسیقی لایهو متفاوت بود، اضافه شدن یک عضو جدید به گروه و تبدیل شدن آلبوم به یک پروژه پنجنفره بود. در این آلبوم، دنیل فریبرگ (Daniel Freyberg) نیز به گروه پیوسته بود و بهعنوان گیتاریست با لایهو همکاری میکرد.
در حالی که لایهو همواره از ایدههای جدید در موسیقی خود استقبال میکرد، اما او اعتراف کرده است که عزمی راسخ و مسیری ثابت را برای مقاصد خلاقانه خود به کار گرفته است: «من معمولاً مسئول ساخت تمامی بخشهای موسیقی، از اجزای اولیه تا ترانه آن هستم؛ اما من و دنیل همیشه در پروسه ضبط و ساخت یک موسیقی همنوازی میکنیم و او نیز در همین حین، لیکهایی را به موسیقی اضافه میکند و بخشهایی از آن را نیز تغییر میدهد. این امر برای من خیلی جذاب بود و به نظرم این پویایی در یک گیتاریست بسیار خوشایند است. رویکرد پویا در میان اعضای یک گروه در ساخت موسیقی و ایدههایی جدید برای آزمودن روشهای جدید آهنگسازی، برای من بسیار انگیزهبخش است. من او را بسیار دوست دارم و به نظرم شخص بسیار باحالی است! ما در ضبط آلبوم آخر خود در کنار یکدیگر بسیار خوش گذراندیم.»
به نظر میرسد که فریبرگ تمامی کیفیتهای مثبت یک گیتاریست را در خود داشته است و تمامی انتظارات گروه موسیقی چیلدرن آو بادم را نیز برآورده کرده است.
لایهو با لحنی کمی شوخطبعانه افزوده است: «اخلاق کاری برای من بسیار اهمیت دارد؛ حضور و فعالیت در این گروه موسیقی، نیازمند به سختکوشی فراوان و گوش دادن به حرفهای من است!» او پس از این میگوید این نظم و اراده باید در تمامی اعضای گروه وجود داشته باشد و او بیش از همه این اخلاقیات را از خود انتظار دارد.
در حالی که بچه وحشی (Wildchild) لقبی بود که الکسی در سالهای اولیه شکلگیری گروه موسیقی خود به دلیل رفتار وحشیانهاش تحت تأثیر الکل به آن مشهور شده بود، اما امروزه او این سبک زندگی را نمیپسندد و رویهای متفاوت را پیش گرفته است: «من باید بیش از هر عضو دیگری در گروه خود، سختکوش و هوشیار باشم و به همین دلیل، زمانی که سر کار خود هستم، اگر نیاز به یک نوشیدنی داشته باشم، یک شیشه کوکاکولا مینوشم! زیرا از نظر من، موسیقی باید اولین اولویت در یک گروه موسیقی باشد.»
در ادامه، به پنج نکته از لایهو میپردازیم که به اعتقاد او میتوانند شما را به گیتاریستی بهتر تبدیل کنند.
۱- اول بر روی دست مضرابزن خود تمرکز کنید
«پیش از هر چیز، پیشنهاد میکنم مدتی دست فرتگیری خود را فراموش کرده و بر روی دست مضرابزن خود تمرکز کنید. با تمرکز بر روی این دست، سعی کنید مهارت مضرابزنی خود را ارتقاء دهید. میدانم که این کار میتواند بسیار کسلکننده باشد و برخلاف وجوه دیگر نوازندگی، جذابیت کمی دارد؛ اما استفاده از مترونوم میتواند برای ارتقای مهارت استفاده از پیک و حفظ ریتم شما بسیار مفید باشد. برای این که به یک گیتاریست حرفهای تبدیل شوید، باید نخست مراحلی کسلکننده را طی کنید تا به سطحی از مهارت برسید که بتوانید در آن، ریفها و لیدهای مشهور را بنوازید.»
«برای تمرین دست مضرابزن خود، نخست با فواصلی ساده شروع کنید و آنها را با سرعتی بسیار پایین بنوازید. آرامآرام سرعت نوازندگی خود را بالا ببرید و زمانی که حس کردید دیگر نمیتوانید با آن سرعت بنوازید و در حال نواختن غلط و کثیف نتها هستید، مجدداً سرعت خود را کاهش دهید تا با سرعتی پایینتر، مهارت خود را بهبود داده و برای نواختن با سرعت بالاتر آماده شوید. میدانم که این پروسه میتواند طولانی و خستهکننده باشد؛ اما نتیجهای که از آن دریافت خواهید کرد، ارزش کمی رنج کشیدن را دارد!»
«به نظر من، نواختن تنها دو سیم با استفاده از پیک در یک زمان میتواند برای این بخش از نوازندگی بسیار مفید باشد. برای مثال، میتوانید نتهای گام می مینور (E Minor) پنتاتونیک را تنها بر روی سیم E بالا و سیم B بنوازید. به این شکل اگر با سرعتی مناسب شروع به تمرین کنید، میتوانید بهمرور و در زمانی نهچندان طولانی، نتهای مورد نظر خود را با هر تمپویی بهآسانی بنوازید؛ البته اگر زمان کافی را برای تمرین صرف کنید! هر نوع موزیسینی که باشید و هر سازی که بنوازید، فراموش نکنید که هرچه بیشتر تمرین کنید، نوازنده ماهرتری خواهید شد.»
۲- کمی تئوری موسیقی کلاسیک بیاموزید
«من در سن هفت سالگی و در مدرسه، شروع به یادگیری نوازندگی ویولن کردم و همراه با آن، مبانی پایه تئوری موسیقی کلاسیک را نیز آموختم. فرتگیری یا دست چپ در نوازندگی ویولن، بسیار شبیه به نوازندگی انواع گیتار یا هر ساز زهی دیگری است؛ اما بخش دست آرشهکشی یا دست راست این ساز، بهکلی با هر ساز دیگری فرق دارد. فکر میکنم که یادگیری ویولن در این سن، نوازندگی گیتار و یادگیری آن را برای من تسهیل کرده است و حتماً در این زمینه به من کمک کرده است. به نظرم برخی از آهنگسازان موسیقی کلاسیک همچون پاگانینی (Paganini) بهواقع نابغه بودهاند و امروز نیز گوش دادن به آثار آنها میتواند ورزش و تمرین بسیار خوبی برای گوش شما بهعنوان یک گیتاریست باشد.»
«من بهشخصه در بسیاری از آثارم، کمی از دانش تئوری موسیقی کلاسیک خود را به کار بردهام. برای مثال، پیش آمده است که نتهای گام E مینورهارمونیک یعنی E/F#/G/A/B/C/D#/E را بهصورت صعودی نواخته باشم و سپس برای برگشت به پایین، نتهای گام مینور ملودیک از همین نت، یعنی E/D#/C#/B/A/G/F#/E را بنوازم. این کار، ترفندی بسیار خوب برای افزودن کمی چاشنی کلاسیک به نوازندگیتان است. نت فاصله ششم ماژوری که در این نتها به جای نت مینور آن به کار بردم، کمی حالوهوای آثار ویوالدی (Vivaldi) را به نوازندگیام بخشید؛ اما شما میتوانید به هر شکل که مایلید این ترفند را در نوازندگی خود اعمال کنید.»
۳- یادگیری نوازندگی گیتار هرگز پایان نمییابد
«شما هرگز نمیتوانید ادعا کنید که همه چیز را در مورد گیتار و نوازندگی آن میدانید؛ زیرا همواره مباحثی در این زمینه وجود دارد که تا کنون وارد آنها نشدهاید و آنها را کشف و تمرین نکردهاید. اگر تنها نواختن آکوردها را در نظر بگیریم، آکوردهای بسیاری در دنیا وجود دارند که قطعاً نواختن همگی آنها را امتحان نکردهاید. به خاطر سپردن تمامی آکوردها و روش نواختنشان، کاری غیرممکن است؛ پس خوب است که هر از چند گاهی، به سراغ یادگیری آکوردهای جدید بروید و بعدها نیز آکوردهایی که پیشتر نواخته و آموختهاید را نیز دوباره مرور کنید.»
«مترونوم یک وسیله بسیار کاربردی و البته بیرحم است که حتی اگر انگشتهایتان درد بگیرد، اجازه استراحت و توقف نوازندگی را به شما نمیدهد؛ بنابراین، استفاده از این وسیله باید هیچگاه از یادتان نرود و همیشه به استفاده از مترونوم در تمرینات و نوازندگی خود ادامه دهید. من حتی امروز نیز به تمرین مداوم میپردازم و معمولاً پیش از شروع هر اجرای زنده، با نواختن لیکهای دشوارتر خود با همراه یک مترونوم، دستهای خود را برای نوازندگی گرم میکنم.»
۴- روی یادگیری و گسترش گامهای پنتاتونیک وقت بیشتری صرف کنید
«یک کاری که بسیاری از اوقات با گامهای پنتاتونیک انجام میدهم این است که نتهایی از گامهای دیگر، همچون فواصل سوم ماژور و ششم به آنها میافزایم. این کار میتواند حسوحالی بسیار متفاوت و یادآور موسیقی جز به نوازندگی شما ببخشد. وقتی که این نتها را در نوازندگیهایی سریع در میان نتها جای میدهید، تشخیص آنها برای شنونده سخت است و احتمالاً متوجه نخواهد شد که یک نت از یک گام دیگر در آن مخفی شده است. با این وجود، من هیچگاه از نتهای ماژور ششم در آکوردهای خود استفاده نمیکنم. شاید برخی از اوقات، نوع مینور این فاصله را در آکوردهای خود به کار بگیرم؛ اما حتی در این صورت نیز این نت چندان تفاوتی در آکورد ایجاد نمیکند.»
«من اخیراً گامهای پنتاتونیک بیشتری را با سه نت در هر سیم مینوازم؛ زیرا در این صورت، صدایی متفاوت نسبت به شکل عادی گامهای پنتاتونیک دارند. این گامها برای تمرین و ساخت موسیقی نیز بسیار مناسب هستند و همین امر نیز بر جذابیت آنها میافزاید. در مقابل، برای بهکارگیری آکوردهایی همچون آکوردهای کاسته (diminished) یا تمام پرده (whole tone)، باید تأمل و آزمونوخطای بسیاری انجام دهید تا تا ببینید کجا میتوانید از این آکوردها استفاده کنید و در کجا استفاده از آنها صحیح نیست.»
«یادگیری تئوری موسیقی، میتواند به شما در این زمینهها کمکی شایان کند و موقعیتهایی که میتوانید گامهایی پیچیده همچون گامهای کاسته را به کار بگیرید را به شما بیاموزد. گام تمام پرده اما یک گام دیوانهوار است و به نظر من در هر جایی که قرار بگیرد، صدایی عجیب تولید میکند!»
۵- به تمامی سبکهای موسیقی گوش دهید
«موسیقی خوب در هر جایی و هر سبکی پیدا میشود و معمولاً در جایی منتظر شماست که انتظار آن را نداشتهاید! ما حتی یک بار یکی از آثار بریتنی اسپیرز (Britney Spears) را کاور کردهایم! من بهشخصه از موسیقیهای اعصابخردکن سبک پاپ خوشم میآید و اگر آثار هنرمندی همچون آوریل لاوین (Avril Lavigne) را در رادیو بشنوم، سعی میکنم با دقت به آن گوش کنم و از عناصری از آن الهام بگیرم. فراموش نکنید که موسیقی الهامبخش، تنها به سبک هوی متال خلاصه نمیشود.»
«در نتیجه، این که تعصب بر روی سبک موسیقی را کنار بگذارید و خود را فقط به موسیقی متال محدود نکنید. آثار موسیقی شنیدنی و عالی بیشماری در دنیا وجود دارد که سبک آنها پاپ است و احتمالاً خجالت میکشید که آنها را به دوست خود معرفی کنید! با این وجود، پیشنهاد میکنیم که همین آثار را نیز با دقت گوش دهید و تمامی عناصر موجود در آنها را برای الهامگیری مورد بررسی قرار دهید. ممکن است که از همین آثار نیز نکتهای مهم بیاموزید و با الهام از آن، یک ریف فوقالعاده را برای اثر خود بسازید!»
منبع: Music Radar
نویسنده: Amit Sharma